گنجور

 
کوهی

تا رود جان بجانب معراج

نیست جز شرع مصطفی منهاج

در ره انبیاء بسر رفتی

دلدل درد دل بود هملاج

عشق در جان و دل علم می زد

که در آندم که جسم بود امشاج

سدره ای بود آدم و ابلیس

هر دو را از بهشت کرد اخراج

چون به طبع هوای شیطا ن رفت

آدم آندم ندید برسرتاج

کرد افشای سر حضرت حق

بر سردار شد سر حلاج

بحر وحدت محیط بر اشیاست

آسمان و زمین کف امواج

بسکه با خود تنید تار خیال

عقل، چون عنکبوت شد نساج

کوهیا میرسی به عالم فوق

گر نمانی به تخت طبع مزاج

 
 
 
مسعود سعد سلمان

قلتبان چون گرفت خشم و لجاج

زود گردد روان ز هر سو کاج

سنایی

ای دل نیک مذهب و منهاج

به تو اسرار هر دلی محتاج

بر فلکها به کشف ماه ترا

از حقیقت منازل و ابراج

مبطلم گشت از حقیقت حق

[...]

مشاهدهٔ ۱۲ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
وطواط

تاج اسلام شمس الدین ، گشتست

خاک صدر تو آسمان را تاج

تحفه داده ترا عنایت حق

سیرت و نام صاحب المعراج

هست عزم ترا مضای حسام

[...]

سوزنی سمرقندی

ای فلک سوخته داده بر کف تاج

هیچ نیکی ز تو نداشته ماج

بخت نیکت چو بچه ماج دهان

در نهاده بآستان تو ماج

دل اعدات در تنوره غم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه