گنجور

 
کوهی

عقل کل در کُنه ادراک تو ره گم می‌کند

گر به سویت رهنمایی‌های مردم می‌کند

تا نبخشد حق به لطف خود کسی را چاره نیست

گرچه بر امت رسول او ترحم می‌کند

اول آمرزید آدم را و آنگه آفرید

رحمتش عام است بر مردم تقدّم می‌کند

می‌نماید روی چون گل باز در صحن چمن

بلبل روحم به وصل گل ترنم می‌کند

لطف او بر ظالمان رحمی نکرد از وصل خویش

می‌دهد تصدیع خود هر کو تظلم می‌کند

تا ننوشم دانهٔ آدم‌فریب از قول دیو

سینه را زین غم دلم صد چاک گندم می‌کند

بر براق دلم نشینم کو به هنگام عروج

چار عنصر نه فلک در زیر یک سم می‌کند

کوزه گردیدیم شخصی را که از چرخ او مدام

کاسه می‌سازد سر و از جسم‌ها خُم می‌کند

هر که را یکسان نماید قهر و لطف ذالمنن

همچو کوهی در بلای حق تنعم می‌کند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیرخسرو دهلوی

غمزه شوخت که قصد جان مردم می‌کند

هرکجا جادوگری آنجا تعلم می‌کند

مردم چشمم ز بهر سجده پایت را چو یافت

خاک پایت در دل دریا تیمم می‌کند

کوه جورت را نیارد طاقت و من می‌کشم

[...]

ناصر بخارایی

ابر می‌گرید به زاری،‌ گل تبسم می‌کند

لاله ساغر می‌دهد، بلبل ترنم می‌کند

صوت مطرب راه اسلام خلایق می‌زند

چشم ساقی غارت ایمان مردم می‌کند

شادمانیم از دم عشقش که هر دم بی‌حجاب

[...]

خیالی بخارایی

طوطیِ عقلم که دعویّ تکلّم می‌کند

چون دهانت نقش می‌بندد سخن گم می‌کند

از فریب غمزه دانستم که عین مردمی‌ست

چشم مستت آنچه از شوخی به مردم می‌کند

گر ندارد از گُل روی تو رنگی از چه رو

[...]

کلیم

بخت بد جایی که پای کینه محکم می‌کند

سنگ باران گشت راحت را ز شبنم می‌کند

کام دل گر آرزو داری به دنبالش مرو

تا تو از پی می‌روی آن صید هم رم می‌کند

گرد غم را پاک از روی غبارآلود ما

[...]

صائب تبریزی

گر جلا آیینه‌های تیره را نم می‌کند

عاشقان را هم می گلرنگ خرم می‌کند

می‌کند در سخت‌رویان صحبت نیکان اثر

سنگ را فرهاد شیرین کار، آدم می‌کند

می‌کند بیگانه وحشت آشنایان را ز هم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه