در شام صبح صادق دیدم که سر بر آورد
ماه دو هفته روئی چون مهر خاور آورد
شام سحر ندیدم جز آفتاب رویش
کان ماه روی خود را اندر برابر آورد
در روی ما بخندید دلبر چو صبح صادق
کان خنده لب او صد قند و شکر آورد
آنمه چو روی بنمود شد هر دو کون روشن
هر ذره از جمالش خورشید دیگر آورد
شاه دو عالم آمد در کلبه فقیران
شمع و شراب و شاهد با خویشتن آورد
شاهد جمال او بود می لعل آبدارش
روی چو آتش او شمع معنبر آورد
در داد ساغری می چون آفتاب روشن
در کام من بمستی لعل لبش برآورد
چون شیر و شهد و شکر بودیم هر دو آن شب
اما شب طویلش چون صبح محشر آورد
از پرتو جمالش کان آفتاب جانهاست
کوهی ز سنگ خارا گه لعل و گه زر آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.