هر که شد کشتهٔ شهوت نشود زندهٔ عشق
نرسد هیچ بوی دولت پایندهٔ عشق
عاشق آن است که او شهوت خود را بکشد
تا چه خورشید شود زنده و تابندهٔ عشق
چشم حقبین به جز از وجه خدا هیچ ندید
هر که را داد خدا دیدهٔ بینندهٔ عشق
دیده بر دور ز شهوت بگشا چشم خیال
بر حذر باش تو از غیرت پایندهٔ عشق
شهوت و خواب و خورش قسم بهایم آمد
روح یک جانب از اینهاست چو شد بندهٔ عشق
جمع چون خال به کنج لب خوبان نشود
دل که چون زلف بتان نیست پراکندهٔ عشق
کوهی از شمع رخ یار چو پروانه بسوز
تا نگویند تو را عاشقِ ترسندهٔ عشق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.