به یدین او سرشت چون گل ما
روح قدسی دمید در دل ما
جسم و جان زنده شد از او دردم
باز دیدیم اوست قاتل ما
برزخ جان نوشت طاعت و فسق
او است پیوسته حق و باطل ما
در دل دل نشست و جان شد جان
دوست بگرفت جمله منزل ما
کرد کل را چل صباح خمیر
چل ما شد یکی یکی چل ما
ادب وعلم و معرفت آموخت
عشق بازی است عقل کامل ما
یفعل الله ما یشاء چه گفت
هست الله اسم فاعل ما
ما چو سایه فتاده در بر او
او چو خورشید درمقابل ما
جمله عالم ز وی نظر داریم
گشته چشمانش سحر باطل ما
دل در انگشت او است او در دل
وه ز تحصیل های حاصل ما
در دو چشمم نشست می بینم
گفت انسان مباش غافل ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو ببخشای بر گِل و دل ما
که بکاهد غم دل از گِل ما
عالم وحدت است منزل ما
دو نگنجد درونۀ دل ما
دید چون نور عشق در دل ما
ساخت آیینه خانه از گل ما
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.