کجا رفتند یارانی که بودند
چنان رفتند پنداری نبودند
چو خورشید و قمر در روز و در شب
جمال خویشتن را می ستودند
ز چشم ما نهان گشتند و رفتند
ندای ارجعی کزحق شنودند
نصیب اندرون کز غیب بودند
در آن حضرت کنون اندر شهودند
به اصل خویشتن گشتند راجع
بباغ وصل جانان در خلودند
همه جسمی نهادند از من و تو
عدم رفتند و در عین وجودند
تو هم کوهی بر افشان نیم جانرا
چو از رخ جعد مشکین را گشودند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی وداع یاران و دوستانی است که به نظر میرسد دیگر در دسترس نیستند. شاعر با بیانی شاعرانه و عاطفی از رفتن آنها سخن میگوید و اشاره میکند که همچون خورشید و ماه در شب و روز، زیباییهای خود را جشن میگرفتند. اما اکنون آنها پنهان شدهاند و به جایی رفتهاند که دیگر قابل دیدن نیستند. شاعر به نوعی وصف حالتی اسرارآمیز از انتقال آنها به عالم دیگری را مطرح میکند، جایی که در نزدیکی حضرت حق قرار دارند و در باغ وصال محبوب خود زندگی میکنند. در نهایت شاعر به تأمل در اصل وجود و عدم جسم اشاره میکند و تأکید میکند که آنها در حقیقت در آن عالم وجود دارند، حتی اگر از نظر جسمی غایب شده باشند.
هوش مصنوعی: یارانی که زمانی همراه و همدل ما بودند کجا رفتند؟ گویی اصلاً وجود نداشتند و دیگر در کنار ما نیستند.
هوش مصنوعی: در روز و شب، خورشید و ماه به زیبایی خود افتخار میکنند و خود را تحسین میکنند.
هوش مصنوعی: از دیدگان ما دور شدند و رفتند؛ ندا و دعوتی که از جانب حق شنیدند.
هوش مصنوعی: به درون شخصی، که از عالم غیب و ناشناخته بهرهمند بوده است، اکنون در نور واقعیت و واقعیات وجود دارد.
هوش مصنوعی: آنها به اصل وجود خود توجه کردند و در باغ وصال محبوب جاودانه شدند.
هوش مصنوعی: همه از وجود من و تو ساخته شدهاند و در عین حال، به نوعی بیوجودی رفتهاند.
هوش مصنوعی: تو نیز مانند کوهی هستی که وقتی زیبایی چهرهات و موهای پرپشتت را آشکار کردند، جانم را به شدت تحت تأثیر قرار میدهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کجا در عصر او مردم که بودند
فصاحت با شجاعت مینمودند
نشاطی نیم رغبت مینمودند
به تدریج اندکاندک میفزودند
که و مه هرکسی کان میشنودند
ز حال زن تعجب مینمودند
نظرها محرم رویت نبودند
به مشتاقان نموداری نمودند
چو بر آب و گل آمد عکس رویت
دری از حسن بر عالم گشودند
زگل گلهای گوناگون برآمد
[...]
کلاه از فرق فرقد در ربودند
نطاق از برج جوزا برگشودند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.