ز حد نه فلک تا گاه و ماهی
دهد بر هست واجب گواهی
نظر در ظاهر و باطن چو کردیم
ظهور اوست در سر الهی
توئی آن شه که گلخن تا برادوش
صباحش آفتاب صبحگاهی
جمال خویش را بنموده گفتی
به بین ما را دگر از ما چه خواهی
چو کوهی یافت جان از وصل رویش
بدید آن ماه را پاک از مناهی
جسم وجان را از دو عالم سوختی
تا مرا علم نظر آموختی
خانه دل غیر الا در نظر
دیدم از جاروب لا می روفتی
بیش شمع روی او پروانه وار
آفتاب چرخ را می سوختی
تا می صافی شود خون دلم
همچو انگور از لگد میکوفتی
دید کوهی کز نسیم روی خود
لاله را چون شمع می افروختی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف جمال و وجود الهی میپردازد. او از عظمت و زیبایی خداوند سخن میگوید و تأکید میکند که هر دو جهان (ظاهر و باطن) در وجود او متجلی است. شاعر با ذکر اینکه عشق به خداوند مانند شمعی است که پروانه را میسوزاند، نشان میدهد که عشق الهی قدرتی سوزان و شگرف دارد. او همچنین به طبیعت اشاره میکند و بیان میدارد که زیبایی و پاکی در وجود خداوند نهفته است و این وجود تأثیر عمیقی بر روح و جان انسان دارد. شاعر در نهایت به این نتیجه میرسد که تنها در نظر الهی، دل پاک و خالص پیدا میشود.
هوش مصنوعی: به اندازهای که آسایش و راحتی در زندگی انسان وجود دارد، عالم آسمان و زمان نیز بر وجود او گواهی میدهند.
هوش مصنوعی: وقتی به ظاهر و باطن نگاه کردیم، ظهور او در دل الهی ما نمایان است.
هوش مصنوعی: تو آن شهری هستی که درخشندگیات مانند آفتاب صبحگاهی است که از کنار گلخانه میتابد.
هوش مصنوعی: زیباییات را به ما نشان دادی، حالا چه خواستی از ما؟
هوش مصنوعی: چنان که کوهی است، جان من از وصال چهرهاش سرشار است و آن ماه را که دیدم، از هر نوع خطا و گناه دور و پاک به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: تو با سوزاندن جسم و جانم از دو عالم، به من علم و بینش نگاه آموختی.
هوش مصنوعی: خانه دل را فقط در نظر میدیدم، زیرا از جارو کردن و پاک کردن آن ناتوان بودم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در روشنایی چهرهاش، همچون پروانهای به دور شمع میچرخیدی و این زیبایی تا حدی بود که تابش آفتاب را نیز تحتالشعاع قرار میداد.
هوش مصنوعی: برای اینکه دل شکستهام به آرامش برسد، باید مانند انگور که از لگد له میشود، سختیها و زحمتها را تحمل کنم.
هوش مصنوعی: کوهی را میدیدی که نسیم، لالهها را مانند شمع روشن میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفت با خرگوش خانه خان من
خیز خاشاکت ازو بیرون فگن
چون یکی خاشاک افگنده به کوی
گوش خاران را نیاز آید بدوی
چون مرا دیدی تو او را دیدهای
چون ورا دیدی تو دیدی مر مرا
تاج فرشست از تو بر فرق هدی
هست دنیا خاک پایت را فدی
ملک و دین را ، کافتخار هر دویی
یک ملک چون تو نبوده در هدی
فیض بحر از جود تو زاید ، چنانک
[...]
چون مرا دیدی تو او را دیدیی
چون ورا دیدی
کوفئی را گفت مرد راز جوی
مذهب تو چیست با من باز گوی
گفت این که پرسد ای کاره لقا
باد پیوسته خدایم را بقا
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.