سوختم از آتش رخسار مه رویان چو شمع
در میان آتشم با دیده گریان چو شمع
آفرین بر سوز و ساز ما که شبها تا بروز
شمع گریان است و ما را دولت خندان چو شمع
خانه روشن گردد و جانم شود روشن چو ماه
گردرائی از در تاریک درویشان چو شمع
راه وصلت بازیابم در شب زلف سیاه
گر کند بر من شبی روی تو نور افشان چو شمع
کوهیا وقت است کز ماه رخش روشن شوی
چند خواهی سوختن از آتش هجران چو شمع
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از سوز و گداز عشق میگوید و خود را به شمعی تشبیه میکند که از آتش عشق میسوزد. او با اشکهایی که میریزد، به تصویر میکشد که چگونه این سوزش در دلش وجود دارد. عشق او شبیه به شمعی است که در شب روشنایی میبخشد و در عین حال نشاندهندهی درد و رنج او از جدایی است. او امیدوار است که روزی بتواند به وصال محبوبش برسد و از تاریکی به روشنی بیفتد. شاعر از تمام این آتش و رنجها به عنوان نشانههای عشق و دیوانگی خود یاد میکند و از محبوبش میخواهد که دیگر باعث سوختنه او نشود.
هوش مصنوعی: من از زیبایی چهره دختران ماهرو در آتش عشق سوختم، همچون شمعی که در آتش میسوزد و در حالی که اشک از چشمانم میریزد، مثل شمع هستم.
هوش مصنوعی: تحسین بر حس و حال ما که در شبها تا صبح، شمع به خاطر ما میگرید و خوشبختیمان همچون شمعی شاداب و روشن است.
هوش مصنوعی: خانه روشن میشود و روح من مانند ماه درخشان میشود، چون که شمعی از در تاریک درویشان نور میافشاند.
هوش مصنوعی: اگر شب زلف سیاه تو را پیدا کنم، به دنبال راهی برای وصال تو میگردم. اگر یک شب چهرهات مانند شمع، نورافشانی کند، من شبی میآیم که همراه با آن نور، به تو نزدیک شوم.
هوش مصنوعی: ای کوه، اکنون زمانی است که از زیبایی چهرهات روشن میشوی. چه مدت میخواهی از آتش فراق مانند شمع بسوزی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.