گنجور

 
کوهی

هستم از علم نظر دانای حق

چون بچشم حق شدم بینای حق

جسم چون داراست و جان منصور باز

زان اناالحق گفت و شد گویای حق

هر چه موجودند از بالا و پست

قطره محوند در دریای حق

معنی کفوا احد دانی که چیست

نیست جز حق هیچکس همتای حق

هم بگوش جان شنیدم صبحدم

هست کوهی جان انسان جای حق