گنجور

 
کوهی

ای دل دیوانه از اندوه جانان غم مخور

وصل خواهی دید زود از درد هجران غم مخور

خوش به سودای دو چشم آهوی سرگشته‌ای

با صبا میگرد در کوه و بیابان غم مخور

ماه روی یار میخواهی چو بلبل بیقرار

نعره زن مستانه در صحن گلستان غم مخور

چشم چون خواهی بروی ماه تابان برگشای

همچو ابراز گریه خونبار گریان غم مخور

همچو مور لنگ بر جانم چو خواهی شد سوار

از سپاه و لشکر نوح و سلیمان غم مخور

کوهیا در حلقه زلف مه و خورشید او

تا به حال خود رسی از ضرب چوگان غم مخور

 
 
 
جهان ملک خاتون

ای دل پر درد بر امّید درمان غم مخور

در رسد تشریف روز وصل جانان غم مخور

ای دل آشفته در هجران آن آرام جان

در جهان سرگشته شو از بهر سامان غم مخور

گر شکیبا نیستی ای دیده از دیدار یار

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
حافظ

یوسفِ گم گشته بازآید به کنعان، غم مخور

کلبهٔ احزان شَوَد روزی گلستان، غم مخور

ای دل غمدیده، حالت بِه شود، دل بَد مکن

وین سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور

گر بهارِ عمر باشد باز بر تختِ چمن

[...]

نسیمی

تکیه کن بر فضل حق، ای دل ز هجران غم مخور

وصل یار آید، شوی زان خرم، ای جان غم مخور

گرچه جانسوز است درد هجر جانان، غم مخور

کز وصال او، رسی روزی به درمان، غم مخور

بی گل خندان نماند دایم اطراف چمن

[...]

صائب تبریزی

سبزه خط می دمد از لعل جانان غم مخور

می شود سیراب خضر از آب حیوان غم مخور

بر سر انصاف خواهد آمد آن چشم سیاه

می شود آن غمزه کافر مسلمان غم مخور

حسن بی پروا به فکر عاشقان خواهد فتاد

[...]

فیض کاشانی

مهدی آخر زمان آید به دوران غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

این دل غمدیده حالش به شود دل بد مکن

وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور

بی‏حضورش چند روزی دور گردون گر گذشت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه