گنجور

 
کوهی

ترک سودای دین و دنیا کن

بعد از آن وصل حق تمنا کن

وجه باقی به بین و باقی شو

حسن ما را به ما تماشا کن

چونگذشتی زهر چه غیر خداست

گویدت حق که روی با ما کن

دوجهان قطره محیط خداست

قطره ها را محیط دریا کن

بی جهت هر طرف که دیدی اوست

بگذر از زیر و ترک دریا کن

چون تبرا کنی ز روح و ز نفس

به جناب خدا تولا کن

چشم حق بین طلب ز حضرت حق

دیده ها را بدوست بینا کن

این زبانیکه هست در دهنت

هم به ذکر حبیب گویا کن

چشم دل بر گشا و درجان بین

دیده بر روی یار زیبا کن

کوهیا چون شدی بمکتب عشق

همه اسرار شوق انشا کن

 
sunny dark_mode