گنجور

 
کوهی

در عدم پیوست اظهار وجود

آنکه از غیب هویت در شهود

نیستی آئینه هستی بود

خیر وشر از بنده یکدیگر نمود

اعتبارات تعین نسبت است

گو مرکب میشود از فضل جود

هست آن شه در صلواة دائمون

پیش طاق ابروی خود در سجود

شد غنی هر ذره از خورشید غیب

چون در گنج هویت را گشود

کوهیا دیدی که مهر مه نقاب

هست با هر ذره در گفت و شنود