گنجور

 
کوهی

ای رخت شمع تابخانه دل

خلوت خاص تو میانه دل

دل چو در اصبعین تست بچرخ

پس مکن چرخ دل بهانه دل

وه که سیمرغ قاف قربت حق

گشته پنهان در آشیانه دل

عرش و کرسی و آسمان و زمین

غرقه در بحر بیکرانه دل

بهمه دل چوبی نشان شده اند

ندهد هیچکس نشانه دل

غیر معشوق کس نمی داند

راز پنهان عاشقانه دل

چنگ و عود و رباب و بربط و نی

پیش مستان بود ترانه دل

از ازل تا ابد که میگویند

باشد اوصاف یکزمانه دل

روح کوهی بدیده جان تو را

در بیانهای عارفانه دل

 
sunny dark_mode