گنجور

 
کوهی

سرو گل چهره اگر بند قبا بگشاید

دل پرخون مرا نشود و نما بگشاید

یار اگر کاکل مشکین بگشاید بسحر

مشک از نافه آهوی ختا بگشاید

صبح صادق بدمد هر طرف از شش جهتم

گر شبی زلف تو را باد صبا بگشاید

دارم امید به الطاف خداوند که باز

دوست بر روی دلم چشم رضا بگشاید

از کمان خانه ابروی بت ترک چکل

کار درویش من بی سر و پا بگشاید

در مقصود که بر زاهد و عابد بستند

مگر از آه دل خسته ما بگشاید

از ازل تا به ابد روزه کوهی نگشاد

روزه داری است که از خوان شما بگشاید

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode