آن نازنین پسر که دل از ما ربود و رفت
خود را چو مه ز دور بهر جانمود و رفت
یک خنده کرد از لب لعل عقیق رنگ
خون دلم ز دیده گریان گشود و رفت
در فکر آن دهان که دل ما چو موی شد
ادراک و هوی و علم و خرد هر چه بود رفت
بیت الله است دل که در او غیر دوست نیست
جانم بیاد قامت او در سجود رفت
چندان بیاد شمع رخش سوختم که باز
تا آسمان ز سوز دلم آه و دود رفت
جانم چو دید بر رخ او خال عنبرین
در آتش فراق دلم همچو عود رفت
کوهی ز غیب رست و ز پندار وهم نیز
شکر خدا که جان و دلش در شهود رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن شاعر از درد و غم فراق محبوبش سخن میگوید. او به توصیف زیبایی و جاذبه معشوق پرداخته و چگونگی تأثیر آن بر دل خود را توصیف میکند. دل شاعر به قدری تحت تأثیر این عشق قرار گرفته است که تمام احساسات و خردش را فراموش کرده و در دلتنگی غرق شده است. او اشاره میکند که تنها در پرستش معشوق خود، حاضر است جان بدهد و بر اثر سوز دل، در آتش فراق، تمام وجودش در حال سوختن است. در نهایت، او زندگی و جان خود را به خاطر معشوقش زیبا و باارزش میداند.
هوش مصنوعی: آن جوان نازنین که دل ما را گرفت و رفت، همچون ماهی که از دور روشن میشود، خود را نشان داد و رفت.
هوش مصنوعی: او لبخندی زد که زیباییاش مثل لعل و عقیق بود، ولی این لبخند باعث شد قلب من پر از درد شده و اشکهای من جاری شوند و او بیخبر از همه اینها رفت.
هوش مصنوعی: در فکر آن شخصی هستم که با کلامش دل ما را به شدت تحت تأثیر قرار داد. همه احساسات، دانش و عقل ما به نوعی از بین رفت.
هوش مصنوعی: دل مانند خانهی خداست که در آن جز عشق معشوق وجود ندارد. جانم در یاد او، به حال سجده در آمده است.
هوش مصنوعی: مدت زیادی به خاطر زیبایی چهرهات دلم سوخت و بهقدری گداز شدم که ناله و دود ناشی از درد دلم به آسمان رسید.
هوش مصنوعی: زمانی که جانم خال زیبای او را بر چهرهاش دید، در آتش دوری او، دلم مانند عود (چوب معطری) سوخت و رنج کشید.
هوش مصنوعی: کوهی از عالم غیب پیدایش شد و از خیال و توهم فراتر رفت. شکر خدا که جان و دلش به درک و آگاهی رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رفتی و یاد تو ز دل ریش من نرفت
نقش خیال روی تو از پیش من نرفت
ملک وجود من ز غمت گر چه شد خراب
سلطان عشقت از دل درویش من برفت
در دور عشق روی تو ایماهرو نماند
[...]
خرم کسی که کام ز بخت جوان گرفت
یعنی به صدق دامن پیر مغان گرفت
بردم چو نام عشق سرا پا بسوختم
چون شمع کاتشش بوجود از زبان گرفت
خوبان دهند بوسه و گیرند جان بها
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.