گنجور

 
کوهی

سلام الله ای خورشید تابان

که در شهری و در کوه و بیابان

سلام الله این ماه منور

که کردی جمله عالم نور افشان

سلام الله ای هستی مطلق

که جز تو نیست کس در جسم و درجان

سلام الله در هر روز و هر شام

که رویت روز وشب زلف پریشان

سلام الله ای الله و اکبر

که کردی جمله را بی تیغ بران

سلام الله در جان جز تو کس نیست

که دلبر میکنی نالان و گریان

سلام الله وصفت کی توان گفت

زبانها بر تو گنگ و لال حیران

سلام الله بر آدم خدا گفت

که خود را دید در مرآت انسان

سلام الله بر حوا بیان کرد

اگر چه بردیش از راه شیطان

سلام الله برشیث و بر ادریس

بجز جیس و بجان نوح و طوفان

سلام الله گو بر هود و صالح

بر ابراهیم شد آتش گلستان

سلام الله هم بر لوط واسحق

به یعقوب و به یوسف شاه کنعان

سلام الله به اسمعیل قربان

که قربی یافت اندر عید قربان

سلام الله بر شعیا و یوشع

دگر برحضرت موسی عمران

سلام الله بر خضر و به الیاس

که ایشانند غرق آب حیوان

سلام الله بریحیی معصوم

که سر ببریدنش در طشت غلطان

سلام الله از ما بر زکریا

که اره بر سرش بنهاد سبحان

سلام الله از ما بر عزیز است

دگر بر حکمت دانای لقمان