بیاد لعل تو خون دلم شراب شود
چو باده چشم تو نو شد جگر کباب شود
ز خوندل که دو چشم تو باده می نوشد
فغان و ناله ز خون چون نی و رباب شود
در آن شبی که شراب از لب حبیب خورم
ز عکس ساعد او ساغر آفتاب شود
ز نور طلعت او سوخت هر چه موجود است
بغیر زلف که بر روی او نقاب شود
چو هر چه هست همه اوست ظاهرو باطن
بیا بگو که برای چه در حجاب شود
به بین بآدم خاکی که هست گرد آلود
به بین که آینه ذات او تراب شود
بعالم جبروت است جان کوهی محو
چو دید خانه تن عاقبت خراب شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و زیبایی معشوق اشاره دارد و بیانگر احساسات عمیق شاعر است. شاعر با بیان اینکه یاد معشوق دلی مملو از خون و حسرت به وجود میآورد، احساساتی چون شوق و درد را به تصویر میکشد. او به زیبایی ظاهری معشوق و تأثیر آن بر دیگر موجودات اشاره میکند و میگوید که وجود معشوق اساسیتر از هر چیز دیگری است. همچنین، شاعر به حجاب و دوری معشوق اشاره میکند و به نوعی از او میخواهد که چرا باید در حجاب باشد، در حالی که خود او همه چیز است. در نهایت، شعر به زوال جسم و ماندگاری روح اشاره دارد و نشان دهنده عمق و فلسفههای عشق و وجود است.
هوش مصنوعی: وقتی به یاد زیبایی تو میافتم، دلدردم تبدیل به شوق و سرور میشود، همچنان که وقتی به چشمانت نگاه میکنم، دلم آتش میگیرد.
هوش مصنوعی: از چشمان پر از خون تو که همچون بادهای دلنشین است، ناله و فریاد ایجاد میشود، مانند صدای نی و رباب که از دل رنج و درد برخاسته است.
هوش مصنوعی: در شبی که از لب معشوق شراب مینوشم، تصویر ساعد او باعث میشود که جام مانند آفتاب بدرخشد.
هوش مصنوعی: از درخشش چهره او هر چه موجود است سوخته و نابود شده، جز زلف او که بر چهرهاش سایه انداخته است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که وجود دارد از آن اوست، چه در ظاهر و چه در باطن. پس بیا بگو چرا باید در حجاب و پنهانی باشد.
هوش مصنوعی: به انسانهای زمینی نگاه کن که چقدر آلوده و درهموبرهم هستند. ببین چگونه ذات و وجود واقعی آنها به گرد و غبار بدل میشود.
هوش مصنوعی: در دنیای قدرت، جان انسانی مانند کوهی است که وقتی به خانهای که در آن زندگی میکند، نگاه میکند، متوجه میشود که سرانجام آن خانه ویران خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود
شکیب در دل بیننده تنگ تاب شود
به ترک دین مسلمانیش بیاید گفت
دلی که در شکن زلف نیم تاب شود
سیاه روی شدم زین سفید رخساران
[...]
اگر شراب خوری صد جگر کباب شود
وگر تو مست شوی عالمی خراب شود
ز دیده گر ننهد سر به جیب سیل سرشگ
ز سوز آتش دل سینهام کباب شود
ز جیب پیرهنت هر صباح خیزد نور
[...]
خیال روی تو هر گاه سینه تاب شود
بسینه آینه داغم آفتاب شود
تو گل بسر زدی و شمع گل زسر برداشت
زبیم آنکه مبادا ز شرم آب شود
در آتشم زتغافل نشانده ای، باری
[...]
مباد اهل عمل بیخود از شراب شود
که از خرابی او عالمی خراب شود
نقاب اگر به رخ دلبران حجاب شود
رخ لطیف تو بی پرده از نقاب شود
همان ز تشنه لبی چون سهیل می سوزم
[...]
ز فیض شمع رخت ذره آفتاب شود
غبار در خم زلف تو مشک ناب شود
شراب اگر ندهد نشأه ای ترا، چه عجب
ز شرم لعل تو می در پیاله آب شود!
ز باده بس که برافروخت چهره در گلشن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.