ایدل از درد و غم جانان مپرس
بر امید وصل از هجران مپرس
نوحه میکن همچو نوح از درد دل
در سرشک خویش از طوفان مپرس
همچو ابراهیم در آتش نشین
پس چو اسمعیل از قربان مپرس
باش چون ایوب در رنج و بلا
صبر کن درویش از کرمان مپرس
هر دو عالم غرق بحر رحمت است
در میان رحمت عالم مپرس
آیت لاتقنطوا را یاد دار
از فریب و حیله شیطان مپرس
سابق آمد رحمتش بر قهر او
لطف شد از قهر آن رحمان مپرس
در رخ و زلفش که او روز و شب است
محو شد از کفر و از ایمان مپرس
حق به مهمانیت آورد از عدم
بر سر خوان خدا مهمان مپرس
طفل می ترسد زو هم خود مدام
پیر گشتی از دم مردان مپرس
مخلصانرا در رهش باشد خطر
رحمتش عام است ای نادان مپرس
کشته تیغ بتان شو همچو ما
وز خدنگ غمزه خوبان مپرس
دل بزلف و عارض آنماه بند
در میان لاله و ریحان مپرس
در دل او شین و دیدارش ببین
در بهشت عدن جاویدان مپرس
روح انسانی است مرآت خدا
پیر گشتی صاف شو انسان مپرس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
چون تو میدانی ز درد ما مپرس
حاضری از ناله شبها مپرس
گردن جانها بزلفت بسته ای
از جنون و شورش و سودا مپرس
مردم چشم منی در چشم خون
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.