گنجور

 
کوهی

هر که شهوت بکشد روح مجرد باشد

وانکه دیوانه شود سالک سرمد باشد

آن دل آئینه حق است که از هر دو جهان

همچو خورشید فلک روشن و بی بد باشد

هر که دیوانه و عاشق بدر دوست نرفت

در قیامت که شود پیش خدا رد باشد

در دل تست خدا در نکر و در حق باش

سالک آن است که سرش همه با خود باشد

روز محشر که بجویند دل ریش مرا

تیر مژگان تو در سینه ما صد باشد

پیرو شرع نبی شو که به منزل برسی

رهبر هر دو جهان نور محمد باشد

پادشاها بکرم جانب کوهی بنگر

از عطاهای تو حیف است که در کد باشد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode