گنجور

 
کوهی

شبی از غیر آن ماه دل افروز

رخی بنمود چون خورشید در روز

مراد از روز و شب زلف و رخ اوست

مه و خورشید را این شیوه آموز

به پیش شمع رخسارش در آن شب

چو پروانه بسر گشتم بصد سوز

خطاب آمد که از دنیی و عقبی

چو گشتی محرم ما دیده بر دوز

چه کوهی در بهاران فضل او دید

بیان کرد این غزل در روز نوروز