ماه رخسار شما خورشید پر انوار ما است
روشن این کز هر دو روئی دیده دیدار ماست
چون گل روی تو را دیدیم و مژگان دو چشم
هر سر خاری که می بینم آن گلزار ما است
تا بهم بینیم اسماء صفات ذات را
در رخ و زلف صنم دایم تماشا کار ما است
عالم السری که پنهان نیست پیش او عیان
سر نگه دارید کان شه صاحب اسرار ما است
هر سر موئی ز زلف آن بت کافر بچه
بر میان چون گبر و ترسا بسته صد زنار ما است
چو سقیهم ربهم جامی کجا هی میفروخت
می پرستان مست می گفتند آنجا جای ماست
جام جان بر جان دلها کرد و خوش در میکشید
با صراحی گفت این قوت لب خونخوار ماست
تیر مژگان بر کمان ابروی مشکین او
ترک تیرانداز چشمش در پی آزار ما است
تاخت اندر صحن جانها شهسوار حسن او
جلوه ها میکرد در میدان که این مضمار ماست
مرغ دلرا به تیر و از هوا بگرفت و جست
بست بر فتراک خویش و گفت این اشکار ماست
همچو گوی افتاده بودم بر سر میدان عشق
زد بچوگانم که این از عاشقان زار ماست
خود انا الحق گفت و کرد انکار توحید آشکار
گفت منصوریم ما و هر دو عالم دار ماست
حق الست و ربکم گفت و بلی خود درجواب
منکر او کی توان شد چون گواه اقرار ماست
آب چشم ما بدان در باغ حسن گلرخان
در بهشت عدن تجری تحتها الانهار ما است
مردم چشم دل انسان نه بیند جز خدا
این سعادت در ازل از دولت دیدار ما است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره دارد و شاعر عشق و آراستگی محبوب را در قالب تصاویری زیبا به تصویر میکشد. معشوق در این شعر به عنوان خورشید پرنور و گل زیبایی وصف شده که همه چیز تحت تأثیر جلوههای او قرار دارد. شاعر با استفاده از استعارهها و تشبیهات متعدد، از حسرت و شوق دیدار محبوب صحبت میکند و به راز و رموز عشق و حقایق الهی اشاره میکند. او همچنین به این نکته میپردازد که عشق واقعی به خداوند و دیدار او در زیبایی و صفات معشوق تجلی پیدا میکند. در نهایت، شاعر با زبان عاشقانه خود به قدرت عشق و تأثیر آن بر انسان و زندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: چهره زیبا و دلربای شما مانند خورشید درخشان ما است و این نور و روشنایی باعث میشود که دیدار ما از هر دو طرف درخشان و جذاب باشد.
هوش مصنوعی: وقتی چهره زیبای تو را دیدم و مژگان چشمانت را، هر خار و خاسی که میبینم، برای من همان باغ گل است.
هوش مصنوعی: ما همیشه در حال تماشا و مشاهده جلوههای زیبای معشوق هستیم، و در این تماشا، نامها و صفات پروردگار را میبینیم.
هوش مصنوعی: عالمی که همه چیز را میداند و هیچ چیز برای او پنهان نیست، را در نظر بگیرید. سر خود را بالا نگه دارید، زیرا آن پادشاه، صاحب همه اسرار ماست.
هوش مصنوعی: هر تار موی زلف آن معشوق کافر، به مانند حلقهای بر گردن، گویی که نمایانگر نذر و پیمانهای بسیاری است که ما با او داریم.
هوش مصنوعی: وقتی که محبوب ما جامی را به ساقی میداد که ناز میفروخت، عاشقان و میپرستان مست میگفتند که آنجا محل ماست.
هوش مصنوعی: شراب زندگی بر دلها اثر گذاشت و او با خوشحالی در حال نوشیدن بود. با لیوانش گفت که این نیروی لبهای ماست که جانها را مینوشد.
هوش مصنوعی: چشمهای او مانند تیراندازی ماهر با ابروی خوشفرمش، به سوی ما تیر پرتاب میکند و نگاهش باعث آزار ما میشود.
هوش مصنوعی: در میدان وجود، وجود نازنین او مانند یک سوارکار خجسته، جانها را تحت تأثیر زیباییهای خود قرار میدهد و جلوههایی از خود نشان میدهد، زیرا این عرصه به ما تعلق دارد.
هوش مصنوعی: پرندهای که نماد دل و عشق است، با تیر و هوایی از دور به دام افتاد و بر کالسکهی خود نشاندش و گفت: این نشانهی آشکار عشق ماست.
هوش مصنوعی: در میدان عشق، مانند گویی که به زمین افتاده است، احساس درماندگی و ویرانی دارم. عاشقانههایی که به من تعلق دارد، حالتی از زاری و دلتنگی را در من ایجاد کردهاند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد شاعر در این بیت به بیان حالتی از عرفان و حقیقتگرایی اشاره دارد. او از زبان فردی میگوید که به حقیقت وجودی خود آگاه است و در عین حال به تنهایی خودش را در معرض توحید و یکتاپرستی قرار میدهد. در اینجا، احساس تعلق به عالمه و قدرت دو عالم بهصورت آشکار بیان میشود. به طور کلی، شاعر در حال بیان عمیقترین رازهایی است که در ارتباط با وجود الهی و حقیقت وجود دارد.
هوش مصنوعی: خداوند فرمود: "آیا من پروردگار شما نیستم؟" و ما در پاسخ او گفتیم: "بله." حالا کسانی که منکر این حقیقت هستند، چطور میتوانند این را انکار کنند، در حالی که خود ما به این اقرار کردهایم؟
هوش مصنوعی: آب چشم ما در باغ زیبایی گلروان مانند بهشتی است که در زیر آن نهرهایی جاری است.
هوش مصنوعی: انسان با چشم دل فقط خدا را میبیند و این نعمت و خوشبختی برای او از ابتدا مقدر شده است که ما را ببیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از تهیدستی ز بی برگان خجالت کار ماست
سر به زیر انداختن چون بید مجنون بار ماست
پیش ما جز بیخودی دیگر متاعی باب نیست
خودفروشی بنده بی صاحب بازار ماست
این که از ما دست سیلاب حوادث کوته است
[...]
راحتی ما را اگر می باشد از آزار ماست
بوی گل در خانه از خار سر دیوار ماست
حال مرغان قفس را پیش گل خواهیم گفت
رشته ی انگشت ما انگشتر زنهار ماست
غیر مژگانم سحاب دجله افشان کس ندید
[...]
آنچه می دانی تو در باطن نهان اظهار ماست
هر که می خواهد ببیند روی حق، دیدار ماست
پیش رندان باده چون از جوش افتد کامل است
با ادافهمان عالم، خامشی گفتار ماست
چشم ما هرگز نشد سیر از تماشای رخش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.