گنجور

 
کوهی

ماه رخسار شما خورشید پر انوار ما است

روشن این کز هر دو روئی دیده دیدار ماست

چون گل روی تو را دیدیم و مژگان دو چشم

هر سر خاری که می بینم آن گلزار ما است

تا بهم بینیم اسماء صفات ذات را

در رخ و زلف صنم دایم تماشا کار ما است

عالم السری که پنهان نیست پیش او عیان

سر نگه دارید کان شه صاحب اسرار ما است

هر سر موئی ز زلف آن بت کافر بچه

بر میان چون گبر و ترسا بسته صد زنار ما است

چو سقیهم ربهم جامی کجا هی میفروخت

می پرستان مست می گفتند آنجا جای ماست

جام جان بر جان دلها کرد و خوش در میکشید

با صراحی گفت این قوت لب خونخوار ماست

تیر مژگان بر کمان ابروی مشکین او

ترک تیرانداز چشمش در پی آزار ما است

تاخت اندر صحن جانها شهسوار حسن او

جلوه ها میکرد در میدان که این مضمار ماست

مرغ دلرا به تیر و از هوا بگرفت و جست

بست بر فتراک خویش و گفت این اشکار ماست

همچو گوی افتاده بودم بر سر میدان عشق

زد بچوگانم که این از عاشقان زار ماست

خود انا الحق گفت و کرد انکار توحید آشکار

گفت منصوریم ما و هر دو عالم دار ماست

حق الست و ربکم گفت و بلی خود درجواب

منکر او کی توان شد چون گواه اقرار ماست

آب چشم ما بدان در باغ حسن گلرخان

در بهشت عدن تجری تحتها الانهار ما است

مردم چشم دل انسان نه بیند جز خدا

این سعادت در ازل از دولت دیدار ما است

 
 
 
صائب تبریزی

از تهیدستی ز بی برگان خجالت کار ماست

سر به زیر انداختن چون بید مجنون بار ماست

پیش ما جز بیخودی دیگر متاعی باب نیست

خودفروشی بنده بی صاحب بازار ماست

این که از ما دست سیلاب حوادث کوته است

[...]

سلیم تهرانی

راحتی ما را اگر می باشد از آزار ماست

بوی گل در خانه از خار سر دیوار ماست

حال مرغان قفس را پیش گل خواهیم گفت

رشته ی انگشت ما انگشتر زنهار ماست

غیر مژگانم سحاب دجله افشان کس ندید

[...]

سعیدا

آنچه می دانی تو در باطن نهان اظهار ماست

هر که می خواهد ببیند روی حق، دیدار ماست

پیش رندان باده چون از جوش افتد کامل است

با ادافهمان عالم، خامشی گفتار ماست

چشم ما هرگز نشد سیر از تماشای رخش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه