زلف شبرنگ تو سر حلقه درویشان است
مردم چشم خوشت پیر سیه پوشان است
درخرابات مغان رفتم و دیدم خندان
لعل سیراب لبش ساقی میخواران است
قبله هر دو جهان روی چو خورشید شماست
طاق ابروی تو محراب دل رندان است
چشم جان از رخ او روشن و نورانی شد
زانکه محراب خداوند دل انسان است
یار از دیده ی من در رخ خود مینگرد
او است کز دیده ما در دل خود حیران است
نحن اقرب که بیان کرد مقام قرب است
در دلم یار شکر لب بحقیقت جان است
از دوئی چون بگذشتی بحقیقت جانست
کفر و ایمان و بد و نیک همه انسان است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و زیبایی میپردازد و به توصیف محبوبی میپردازد که ویژگیهایش باعث جذابیتش شده است. محبوب با زلفهای شبرنگ و چشمان زیبا تصور میشود که به روح درویشان متصل است. شاعر در خرابات مغان به یاد یار به تماشای لعل لب آن محبوب مینشیند و زیباییاش را ستایش میکند. محبوب همچون خورشید است که به دل رندان نور میبخشد. در این شعر، ارتباط عمیق عشق با معرفت و روحانیت نیز مورد اشاره قرار میگیرد، به گونهای که عشق واقعی از دوگانگیها فراتر میرود و انسان را به حقیقت و جانش نزدیک میکند. در نهایت، عقاید و اخلاقیات به عنوان ابزاری برای تجربه عشق و حقیقت انسانیت مطرح میشوند.
هوش مصنوعی: زلف سیاه تو، در مرکز توجه درویشان قرار دارد و مردم چشمنواز تو، پیران سیاهپوش را خوشحال میکنند.
هوش مصنوعی: در میخانهای که به دور از تنگناهای زندگی است وارد شدم و دیدم که ساقی که مشروبات را سرو میکند، با لبخندی دلنشین و چهرهای شاداب، در حال خدمت به مینوشان است.
هوش مصنوعی: چهره شما، مانند خورشید، محور زندگی و عشق در دو جهان است و قوس ابروی شما، محلی است که دل عاشقان به آن سجده میکند.
هوش مصنوعی: چشمان باطنی انسان از زیبایی و روشنایی او پرنور میشود، زیرا دل انسان همانند معبدی است که خداوند در آن قرار دارد.
هوش مصنوعی: دوست من به چهرهاش در من نگاه میکند، در حالی که او همان کسی است که از دیدن من در دلش شگفتزده و سرگردان است.
هوش مصنوعی: ما نزدیکترین هستیم؛ این نشاندهندهی نزدیکی مقام معنویام است. در دل من، محبوبی وجود دارد که با لبهای شیرینش، حقیقت زندگیام را شکل میدهد.
هوش مصنوعی: زمانی که از دوگانگی و تفاوتها عبور کنی، در حقیقت به این درک خواهی رسید که کفر و ایمان، خوب و بد، همه جزئی از وجود انسان هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رمضان میرسد اینک دهم شعبان است
می بیارید و بنوشید که برغندان است
ور بمانیم به روزی که نشاید خوردن
ساقیا باده بگردان که فلک گردان است
آن گه از صحبت نا اهل توان رست که می
[...]
بار بر خوان ملاحت نمک خوبان است
شور او در سرو سوز غم او در جان است
گر برآید به کله ماه فلک آن اینست
در خرامد به قبا سرو چمن این آن است
نیست پوشیده که چون مردم چشم است عزیز
[...]
میر میخانهٔ ما سید سرمستان است
رنداگر می طلبی ساقی سرمستان است
نور چشم است و به نورش همه را می بینم
آفتابی است که در دور قمر تابان است
چشم ما روشنی از نور جمالش دارد
[...]
وه که امروز چو پالوده دلم لرزان است
که به ناگه بربایند، چو در دکان است
هیچ دانی که چرا دنبه بود در پی گوشت
هست این چاکر دیرینه و او سلطان است
گر فروشند به ملک دو جهان یک گیپا
[...]
از گل روی تو باغ دل ما خندان است
بهر اندوه تو چشم و دل ما گریان است
عندلیب چمن از آه دل خسته ما
بر سر سرو سهی وقت سحر نالان است
خال ابروی تو محراب نشین است ایماه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.