گنجور

 
کوهی

دوش بخواب دیده ام حضرت شحنة النجف

گفت بدان تو نفس خود تا برسی بمن عرف

شمع صفت بسوختی شب همه شب برای حق

بهر چه کرده ای بگو عمر شریف خود تلف

هست غذای روح تو ذکر خدا میان جان

چون حیوان چه می دوی درپی خوردن علف

ایمن اگر شود دلت از سگ نفس بدسیر

لطف خدا بگویدت پیش بیا و لاتخف

کوهی خسته دل چو شد خام لباس در طلب

از رخ آفتاب جان چون که رسید بر تو تف

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode