گنجور

 
قاسم انوار انوری

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها قاسم انوار مصرع یا بیتی از انوری را عیناً نقل قول کرده است:


  1. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۶ :: انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴ - فی‌الحکمة

    قاسم انوار (بیت ۲۲): رضای حق نگردد جمع هرگز با هوای تو - نگر: تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی!

    انوری (بیت ۱): نگر تا حلقهٔ اقبال ناممکن نجنبانی - سلیما ابلها لابلکه مرحوما و مسکینا



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴:ایهاالصابرون فی البلوا - طرقوا طرقوا الی المولا

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷:«کل من رام تف بوجه سما» - «رجع التف بوجهه ابدا»

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸:گر صفات خدا کنی بسزا - وصف او گوی «ربنا الاعلا»


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲:انوری چون خدای راه نمود - مصطفی را به نور لوشینا


  2. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷:بلبل بوقت صبح بدرگاه کبریا - فریاد عشق زد که: منم عاشق خدا

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲:خوش خاطرم که یار مرا گفت: مرحبا - همراه مرحباست صفا در پی صفا


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳ - موعظه در رفع امل:نزد طبیبِ عقلِ مبارکُ قدم شدم - حالِ مزاج خویش بگفتم، کَما جریٰ


  3. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱:خدا را، ای مذکر، رحم فرما - ز حد بگذشت سرمای تو بر ما


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷ - در التماس شراب:ایا صدری که از روی بزرگی - فلک را نیست با قدر تو بالا


  4. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵:طلوع پرتو حسنست در جهان، اما - خلاف مذهب و دین چیست؟ معنی اسما


    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در مدح علاء الدین ابوعلی الحسن الشریف:سپهر رفعت و کوه وقار و بحر سخا - علاء دین که سپهریست از سنا و علا

    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در مدح امیر اجل ابو علی علاء الدین حسن:سپهر رفعت و کوه وقار و بحر سخا - بهاء دین خدا آن جهان قدر و بها


  5. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹:ساقی به من آور قدح پیر مغان را - تا تازه کند جودت او جوهر جان را


    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در مدح امیر سید مجدالدین ابوطالب:زان پس که قضا شکل دگر کرد جهان را - وز خاک برون برد قدر امن و امان را

    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - در مدح عمادالدین فیروز شاه:باز این چه جوانی و جمالست جهان را - وین حال که نو گشت زمین را و زمان را


  6. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱:بسوخت آتش عشق تو زهد و تقوی را - بباد داد ورقهای درس و فتوی را


    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - در مدح ناصرالدین ابوالفتح:صبا به سبزه بیاراست دار دنیی را - نمونه گشت جهان مرغزار عقبی را


  7. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷:لب عالم منم،چه لب؟لب لب - منکر این سخن مباش، «فتب »


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳ - در طلب شراب گوید:میر حیدر ایا که خیزد جود - از کف تو چو از شراب طرب


  8. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸:«اسمعوا منی، یا اولی الالباب »: - همه لبند و دوست لب لباب

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳:سخنی می رود به صدق و صواب - جان عالم تویی، به جان دریاب

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴:سخنی می رود بوجه صواب - همه قشرند و دوست لب لباب

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶:عاشقم، خسته ام، خراب و یباب - غرق دریای حیرتم، دریاب

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸:یار همسایه تو شد، دریاب - همه اینست «خیر ما فی الباب »


    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲:ای سخا را مسبب‌الاسباب - وی کرم را مفتح‌الابواب

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۲ - فی‌الهجا:گفته بودی که کاه و جو بدهم - چون ندادی از آن شدم در تاب


  9. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹:ای از جمال روی تو تابنده آفتاب - وز آفتاب روی تو خورشید در حجاب


    انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰:ای از بنفشه ساخته گلبرگ را نقاب - وز شب تپانچه‌ها زده بر روی آفتاب

    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در مدح ناصرالدین طاهر:چون وقت صبح چشم جهان سیر شد ز خواب - بگسسته شد ز خیمهٔ مشکین شب طناب


  10. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷:«لن ترانی » می رسد از طور موسی را جواب - چون خطاب از دوست آید سر بنه، گردن متاب


    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - در مدح صاحب مجدالدین ابوالحسن عمرانی:اینکه می‌بینم به بیداری‌ست یا رب یا به خواب - خویشتن را در چنین نعمت پس از چندین عذاب

    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳ - در مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی:ای جهان عدل را انصاف تو مالک‌رقاب - دین حق را مجد و گردون شرف را آفتاب


  11. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳:بآفتاب جمالت، که نور دیده ماست - که آفتاب جمالت ز ذرها پیداست

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱:ز درد عشق اگر جان غریق بحر بلاست - هزار شکر که دل در مقام صبر و رضاست


    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸ - در مدح ناصرالملة والدین ابوالفتح طاهر:اگر محول حال جهانیان نه قضاست - چرا مجاری احوال برخلاف رضاست


  12. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴:جان عالم تو و این قصه ز جانت پیداست - یار من، جان منی و جان جهانت بفداست

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸:دوست در مجلس جان آمد و محفل آراست - شیوها کرد که هرگز بصفت ناید راست

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰:رنگ رز رنگ خمی کرد و نیامد خم راست - گنه رنگ رزست این و تو گویی: خم راست

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲:عشق و مستوری و مستی چو نمی آید راست - این جمالیست که از جمله جهان جان تر است

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴:مهربان یار وفاپیشه کجا رفت و کجاست؟ - که جمالش همگی نور دل و دیده ماست


    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹ - در مرثیهٔ سیدالسادات مجدالدین ابی‌طالب‌بن نعمه:شهر پرفتنه و پر مشغله و پر غوغاست - سید و صدر جهان بار ندادست کجاست


  13. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳:معراج عاشقی، که فنا در پی فناست - در طور عشق شیوه مستان کبریاست


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۶ - در شکایت گوید و توقع تلطف کند:چون برگهای طوبی طبعم به نام تو - یک روی بر ثنا و دگر روی بر دعاست


  14. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵:«و هُوَ مَعَکُم» گفت از این معنی چه خواست؟ - یعنی جان‌ها در بقای حق فناست

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶:یک سخن از قول اخوان الصفاست: - سر بکوب آنرا که سرش نیست راست


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۸ - در مدح موئتمن سرخسی:رتبت و تمیکن صدر موئتمن - همچو قدر و همتش بی‌منتهاست


  15. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶:اگر در مغز، اگر در پوست یارست - بهرجایی که هست آن یار غارست

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷:هلاک عاشقان در انتظارست - حیات صادقان با روی یارست


    انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:ز عشق تو نهانم آشکارست - ز وصل تو نصیبم انتظارست


  16. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹:دلم از غصه هجران تو اندر شورست - ذوق جان دارد و خوش در طلب مسرورست

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰:من اگر توبه شکستم کرمش موفورست - پیش دریای کرم توبه من محصورست


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۶:تا مشقت ره طاعت نبرد هرگز گفت - که ز آمد شد خدمت عصبم رنجورست

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۷ - در شکایت و طلب احسان از مخدوم:ای خداوندی کز غایت احسان و سخا - ابر در جنب کفت باطل و دریا زورست


  17. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱:امروز بهرحال به از دی و پریرست - عالم همه پر عنبر سارا و عبیرست


    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱ - در مدح دستور معظم ناصرالدین طاهربن المظفر گوید:ای ملک بهین رکن ترا کلک وزیرست - کلکی که فلک قدرت و سیاره مسیرست


  18. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱:بگوش سرو چه گفتی؟ که پای کوبانست - بگوش عقل چه گفتی، که مست و حیرانست

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶:صبا چه گفت بگوش چمن که خندانست؟ - میان صحن گلستان خروش مستانست

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷:فروغ نور رخت آفتاب تابانست - ولی چه سود؟ که از چشم خلق پنهانست

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱:مرا هوای تو اندر میانه جانست - مگو حکایت سامان، چه جای سامانست؟


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۶ - در مدح صاحب جمال‌الدین محمد و شکایت از روزگار:کمال دین محمد محمد آنکه برای - جمال حضرت و صدر و وزیر سلطانست

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۷:بهشت را چه کنی عرضه بر قلندریان - بهشت چیست نشانی ز بود انسانست


  19. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵:آفتابیست جمالت که جهان پرتو اوست - همه را از همه رو روی بدان روی نکوست

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰:دل من شیوه شیرین ترا دارد دوست - هر کجا شیوه شیرین، دل من بنده اوست


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۷ - در قناعت:به خدایی که معول به همه چیز بدوست - به رسولی که چو ایزد بگذشتی همه اوست


  20. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲:عاشق بمرگ مایل و عاقل بهانه جوست - غازی قتیل دشمن و عاشق قتیل دوست


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۵ - در طلب شراب و گوشت و مزه به طریق لغز گفته:مقلوب لفظ پارس به تصحیف از کفت - دارم طمع که علت با من ز دست کوست

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۶ - سکنجبین از کسی به طرز لغز خواسته:بفرستم ای امیر به تعجیل شربتی - زان کز قوام و نفع چو لفظ بدیع اوست


  21. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰:براه پیر مغان رو، که راه سرمستیست - خلاف پیر مغان ره مرو، که سرپستیست


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۰:نیامدست مرا خویشتن دگر مردم - از آن زمان که بدانسته‌ام که مردم چیست


  22. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹:همه دردست درین واقعه، پس درمان چیست؟ - چاره کار من بیدل سرگردان چیست؟


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۱:با فلک دوش به خلوت گله‌ای می‌کردم - که مرا از کرم تو سبب حرمان چیست


  23. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴:میان مجلس رندان حدیث فردا نیست - بیار باده، که حال زمانه پیدا نیست

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵:بیا، بیا، که مرا با تو نسبت جا نیست - بیا، بیا، که مرا با تو راز پنهانیست


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۷ - از یکی اکابر رنجیده بود حسب حال خود و نکوهش او گوید:ز مردمان مشمر خویش را به هیات و شکل - که مردمی نه همین هیکل هیولا نیست


  24. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲:بسودای تو خوش حالیم و دلشاد - بدردت آرزومندیم و معتاد


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵۱:اگر عالم سراسر ظلم گیرد - نیابد هیچ مظلوم از فلک داد


  25. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵:دریغ باشد ازین چار سوی کون و فساد - برون رویم، نبرده متاع خود بمراد

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۶:سفر گزیدم ازین آستان کون و فساد - بر آسمان معالی، سفر مبارک باد!

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۸:هزار شکر که سلطان عشق جان را داد - هزار مجد و معالی، هزار حسن و رشاد


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۴ - در مدح ملک نصرةالدین:مبشر آمد و اخبار فتح ختلان داد - نشاط باده کن ای خسرو خراسان شاد

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۹ - در جواب مکتوب عمادالدین پیروزشاه:مثال عالی دستور چون به بنده رسید - قیام کرد و ببوسید و بر دو دیده نهاد


  26. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۸:مرا گر اندرون پر نار باشد - ز عشق آن بت دلدار باشد


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸۳ - در هجا:گر اندک صلتی بخشد امیرت - ازو بستان کزو بسیار باشد


  27. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۸:آن ماه دل افروز که رشک قمر آمد - در پرده نهانست ولی پرده در آمد


    انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵:بدرود شب دوش که چون ماه برآمد - ناخوانده نگارم ز در حجره درآمد

    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۲ - در مدح جلال‌الوزراء احمدبن مخلص:خیزید که هنگام صبوح دگر آمد - شب رفت و ز مشرق علم صبح برآمد


  28. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۵:ساقیا،نور صبح روی نمود - باده در جام کن به نغمه عود


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۱ - در وصف بنا و مدح میر عمید:کرد عالی بنای این مجدود - اختر سعد و طالع مسعود


  29. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۶:سرمایه سعادت ما در دیار بود - ورنه بسعی ما گره از کار کی گشود؟

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۷:صدبار فکر کردم و صد راه آزمود - بیچارگیست چاره،زیانست عین سود

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۸:عشقش بخاک بردم و گفتم که: یا ودود - «ارحم لنا» که غیر تو کس نیست در وجود

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۴:گاهی درون پرده عزت نهان شود - گاهی هزار پرده بدرد،عیان شود


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۰:گفتم ترا مدیح دریغا مدیح من - خود کرده‌ام ندارد باکرد خویش سود


  30. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۱:گر با تو دمی محرم اسرار توان بود - بر ملک و ملک فایض انوار توان بود


    انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰:ای دلبر عیار ترا یار توان بود - غمهای ترا با تو خریدار توان بود


  31. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۶:تعینات جهان در میان بیم و امید - ز آسمان بزمین وز ذره تا خورشید

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۱:«یحبهم » ز چه رو گشت آن مراد مرید؟ - مگر در آینه جان جمال خود را دید؟


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵۵ - در مفارقت:خدایگانا نزدیک شد که صبح ظفر - زظل گوهر چترت شود سیاه وسفید


  32. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۹:درد مرا نوبت درمان رسید - کار من از عشق بسامان رسید


    انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹:غارت عشقت به دل و جان رسید - آب ز دامن به گریبان رسید


  33. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۰:موسی بکوه طور بنور عیان رسید - توفیق وصل یار عنان در عنان رسید


    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۷ - در مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی:طبعم به عرضه کردن دریا و کان رسید - نطقم به تحفه دادن کون و مکان رسید


  34. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۰:گدایی می کنم زان یار دلبر - گهی بر بام باشم، گاه بر در


    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۴ - در مدح صاحب ناصرالدین نصرة الاسلام ابو المناقب:چو از دوران این نیلی دوایر - زمانه داد ترکیب عناصر

    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۵ - در مدح وزیر علاء الدین بوبویه:چو زیر مرکز چرخ مدور - نهان شد جرم خورشید منور

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۷۲ - در مدح بدرالدین الغ جاندار بک اینانج بلکا سنقر:خداوندا تو آنی کافرینش - به کلی هست چون دریا و تو در


  35. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۱:هله! ای دوست بیا باده بخور، غصه مخور - هر که او باده نخوردست از این کوچه بدر


    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۰ - از زبان اهل خراسان به خاقان سمرقند رکن‌الدین قلج طمغاج خان پسرخواندهٔ سلطان سنجر:به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر - نامهٔ اهل خراسان به بر خاقان بر


  36. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۲:اول ثبوت عرش، پس آنگه جلوس یار - این نکته را بدان و مثل را بیاد دار

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۵:جام جمست این دل بیچاره، گوش دار - تا در کشم بگوش تو این در شاهوار

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۶:در داستان عشق تفصی نمود یار - تکرار عشق کرد هزاران هزار بار

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۰:ساقی، بیار باده، که تلخست انتظار - چون من خمار می شوم، از بهر من خم آر

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۱:ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار - ماییم و جام باده و گلبانگ گیر و دار

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۷:ماییم و جام باده و سودای آن نگار - هر کس مناسب گهر خود گرفت یار

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۹:مشکین کلاله را چو برافکند آن نگار - از هر طرف برآمد فریاد زینهار!


    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۹ - در مدح امیرکبیر ضیاء الدین مودود احمد عصمی:دوش از درم درآمد سرمست و بی‌قرار - همچون مه دو هفته و هر هفت کرده یار

    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۲ - در تهنیت عید و مدح ناصرالدین ابوالفتح طاهر:دی بامداد عید که بر صدر روزگار - هر روز عید باد به تایید کردگار

    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۷ - (گویا در ادامهٔ قصیدهٔ دی بامداد عید که بر صدر روزگار ...):کای کاینات رابه وجود تو افتخار - وی پیش از آفرینش و کم ز آفریدگار

    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۸:ای روزگار دولت تو روز روزگار - وی بر زمانه سایهٔ تو فضل کردگار

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۳ - قبا از بزرگی خواسته:ای برقد تو راست قبای سخا و جود - حرفیست در لباس مرا با تو گوش دار

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۷:آ زاده گر کریم نیابد ورا چه عجب - گر زی خسیس طبع گراید به اضطرار

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۸ - از ممدوح التماس کفش به معما کرده است:ای مستفاد لطف تو اقبال آسمان - وی مستعار جود تو آثار روزگار


  37. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۴:بیا، بیا، که غریبیم و عاشقیم و نزار - بیا، بیا، که نداریم بی تو صبر و قرار


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۵ - مطایبه ملکشاه پدر سلطان سنجر با مرد اعرابی:حکایت است به فضل استماع فرمایند - به شرط آنکه نگیرند از این سخن آزار

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۹:من و سه شاعر و شش درزی و چهار دبیر - اسیر و خوار بماندیم در کف دو سوار


  38. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۹:ساقیا، مست خرابیم، بما جامی آر - پیش ما شیشه می آر ولی عذر میآر

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۱:هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار - سر تسلیم ندارد، سرش از تن بردار


    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۸ - در مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی:دی چون بشکست شهنشاه فلک نوبت بار - وز سراپردهٔ شب گرد جهان کرد حصار

    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۱ - در مدح صاحب سعید جلال‌الوزرا عمربن مخلص:هندویی کز مژگان کرد مرا لاله قطار - سوخت از آتش غم جان مرا هندووار

    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۴ - در مدح امیر ناصرالدین قتلغ شاه:شب و شمع و شکر و بوی گل و باد بهار - می و معشوق و دف و رود و نی و بوس و کنار


  39. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۲:سینه مجروحست و عقل آشفته، خاطر بی قرار - دیده گریانست و جان مشتاق و دل امیدوار

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۶:لاف عرفان می زند آن زاهد لاغر شکار - نغمه ققنوس را با جقبق عقعق چه کار؟

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۸:مشربم عذبست و مطرب عشق و ساقی یار غار - وقت من خوش، بخت من خوش، جام می بی انتظار


    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰ - در مدح صدرالزمان علاء الدین محمود خراسانی:باد شبگیری نسیم آورد باز از جویبار - ابر آذاری علم افراشت باز از کوهسار

    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۵ - در مدح سلطان اعظم سنجر:آب چشمم گشت پر خون زاتش هجران یار - هست باد سرد من بر خاک از آن کافور بار

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۲:ای برادر پند من بشنو اگر خواهی صلاح - در معاش خویش بر قانون من کن یک مدار


  40. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۳:عزت عشق بود غیرت یار - که ندادند منکران را بار

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۴:غلطی نیست در حساب و شمار - صد هزارست و صد هزار هزار

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۵:قصه ای نو رسید از اسرار: - «لیس فی الدار غیرکم دیار»

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۰:منم و عشق سرکش عیار - «ثانی اثنین اذهما فی الغار»


    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۳ - در تعریف عمارت و مدح صاحب ناصرالدین طاهر:ای به خوبی و خرمی چو بهار - گشته در دیدها بهار نگار

    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۶ - در مدح شمس‌الدین اغل بیک:دوش در هجر آن بت عیار - تا به روزم نبود خواب و قرار


  41. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۲:اگرچه خسرو عالم شوی و گر فغفور - بنام نیک توان بود در جهان مشهور


    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۳ - در مدح صدر اجل ضیاء الدین منصور:رییس مشرق و مغرب ضیاء الدین منصور - که هست مشرق و مغرب ز عدل او معمور

    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۵:بضیاء دولت و دین خواجهٔ جهان منصور - که هست عالم فانی به ذات او معمور


  42. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۶:امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفیر - دل رفت و صبر رفت، خدایا، تو دست گیر


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۸۱ - در مرثیه:هرگز گمان مبر که کمال‌الزمان بمرد - کو روح محض بود نه جسم فناپذیر


  43. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۷:متمادی شدست یوم فراق - «کیف احوال؟ ایها العشاق »


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۱۰ - در مذمت زنان:مار نون نکاح چو بزدت - ای به حری و رادمری طاق


  44. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۴:از شبستان ازل، تا بامداد آب و گل - با تو می بودست جانم، بی تو کی بودست دل؟


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۲۶ - در بیان حال خود:خاطری چون آتشم هست و زبانی همچو آب - فکرتی تیز و ذکایی رام و طبعی بی‌خلل


  45. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۶:بیار، ساقی عشاق، جام مالامال - هزار نعره مستان، هزار بانگ «تعال »!

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۹:مقررست و معین، برای اهل کمال - هزار بانگ «تعالی »، هزار جام زلال


    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۸ - در مدح دستور نظام‌الملک صدرالدین محمد:به نیک طالع و فرخنده روز و فرخ فال - به سعد اختر و میمون زمان و خرم حال

    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۰ - در مدح کمال‌الدین ابی‌سعد مسعود بن احمدالمستوفی:خدای خواست که گیرد زمانه جاه و جلال - جمال داد جهان را به جود و جاه و کمال


  46. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۸:ما گنج قدیمیم درین دیر کهن سال - ما را چه بود گر بشناسی بهمه حال؟


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۲۳ - در مطایبه:گویند که در طوس گه شدت گرما - از خانه به بازار همی شد زنکی لال


  47. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۳:خوش وقت من، که آینه کردار روشنم - مرآت راست گویم و شانه نمی زنم

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۴:سلطان دلنواز چو باز آمد از کرم - وقت سرود ماست، گهی زیر و گاه بم


    انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:ای زلف تابدار ترا صدهزار خم - وی جان غمگسار مرا صدهزار غم

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۵۸:ای از برادر و پدر افزون دوبار صد - وز تیر آسمان بتازی چهار کم


  48. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۷:از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کام - ما روی دل بروی تو داریم صبح و شام


    انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰:مست از درم درآمد دوش آن مه تمام - دربر گرفته چنگ و به کف برنهاده جام


  49. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۱:سوی می خانه میکشی دستم - عاشق و مفلس و تهی دستم


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۳۶ - از دوستی سیم گرمابه خواهد:دوش در خواب دیو شهوت را - زیور دختری گسستستم

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۳۸ - در عذر غیبت از مجلس مخدوم:من بدعهد را چه می‌گویی - هرچه گویی سزای آن هستم


  50. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۶:بدوستی، که ترا نیک دوست می دارم - بجان دوست، که از غیر دوست بیزارم


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۴۷ - شکوه از روزگار:خدایگانا سالی مقیم بنشستم - به بوی آنکه مگر به شود ز تو کارم


  51. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۰:بصلاح آمد از اوصاف خدای ذوالمن - نفس اماره آواره بیچاره من

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۵:طالبانی که اسیرند درین حبس بدن - عیسی جان نشناسد ز گهواره تن

    قاسم انوار » دیوان اشعار » ملمعات » ملمعات گیلکی » شمارهٔ ۲:یارب، این درد فراقا چه دوا شایه کدن - خبر آشوم، مگر تیغ و کفن در گردن


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۹۰ - در علو همت و کمال نفس خود:سگ خشم و خر شهوت که زبون‌گیری نیست - تیز دندان‌تر از این هر دو در این خاک کهن


  52. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۱:این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل و جان - که فدای قدمت باد همه جان و جهان

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۴:بس عجب طرفه حدیثیست که: آن شاه جهان - ظاهرست از همه اعیان و در اعیان پنهان

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۳:«کل یوم هو فی شان » چه نشانست و چه شان؟ - گرنه با ما سخنی دارد پیدا و نهان؟

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۴:«کل یوم هو فی شان » ز چه کردند بیان؟ - یعنی: اوصاف کمال تو ندارد پایان

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۸:ما که مستان خرابیم درین دیر مغان - غیر ازین دیر ندیدیم دگر دار امان

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۱:همه بودند که گفتند بپیدا و نهان - که: بپیدا و نهان غیر خدا هیچ مدان


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۷۷ - لغز به اسم سلطان سنجر و بیان آنکه عدد نام سنجر با پیغمبران مرسل یکیست:ای خردمند اگر گوش سوی من داری - قطعه‌ای بر تو بخوانم که عجب مانی از آن


  53. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۶:بقدر جام بود شور و حالت مستان - هزار جان گرامی فدای رطل گران

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۸:بیا، که عشق برافراخت سنجق سلطان - بیا، که شهر شد ایمن ز حیله شیطان

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۹:مقررست و معین بحجت و برهان - که: غیر دوست کسی نیست در مکین و مکان

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۰:میان باطن جانی و جان تویی، ای جان - همه تویی، بهمه حال، آشکار و نهان


    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۴ - در مدح امیر عادل ضیاء الدین مودود احمد عصمی:نماز شام چو خورشید گنبد گردان - به کوه رفت فرود و ز چشم گشت نهان


  54. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۹:تربیت میکند مرا جانان - تهنیت می فرستم از دل و جان

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۶:دوست در مجلسست و جان در جان - این جرس از چه می کند افغان؟

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۰:عشق و معشوق و عاشق حیران - هر سه یکیست در طریق عنان

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۷:گفت حق: «کل من علیها فان » - بفنا راضیم برغبت جان

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۲:همه جا اوست شاه جاویدان - همه جا اوست شاه شاه نشان

    قاسم انوار » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰:عقل کل، نفس کل، طبیعت کل - بعد از آن جوهر معانی دان


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۸۲ - در شکایت اهل زمان:روبهی می‌دوید از غم جان - روبه دیگرش بدید چنان

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۸۳ - نصیحت:کم عیالی سعادتیست که مرد - نرود جز برای خویش بدان


  55. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۱:جانم بلب رسید ز غم، ساقی، الامان - جانم ز دست غم بیکی جرعه واستان

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۱:«فوز النجات » می طلبی؟ جام می ستان - بستان و خوش بنوش، بشادی دوستان


    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۶ - در مدح یکی از امیران:چون شمع روز روشن از ایوان آسمان - ناگه در اوفتاد به دریای بی‌کران


  56. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۷:ز خوبان عربده خوش باشد، ای جان - بیا با عربده در بزم مستان


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۷۹ - مطایبه:چو غزنینی به محشر زنده گردد - بسنجد طاعتش ایزد به میزان


  57. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۲:«کن فکان » جان را خبر گوید ز «کان » - قطرها دارد خبر از بحر جان


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۸۴:روی بخت خواجه خرم همچو گل - باد تا هر سال گل آرد جهان


  58. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۱:بیتی همی سرایم و زاریست کار من - تا یک نظر کند بمن آن یار غار من


    انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹:ای باد صبحدم خبری ده ز یار من - کز هجر او شدست پژولیده کار من


  59. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۶:جگر گرمست و آهم سرد و دل خون - خرد آشفته و جان مست و مجنون

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۷:دل آشفته دارم، چشم پر خون - تنم عورست و جانم گنج قارون


    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۹ - در مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی:درآمد موکب عید همایون - که بر صاحب مبارک باد و میمون


  60. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۱:باده کهنه گیر و شیشه نو - دلق و تسبیح کن بباده گرو

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۳:تو محیطی و دیگران همه جو - همه را روبتست، از همه رو


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۳۳ - در طلب جو:ای ز قدر تو آسمان در گو - آفتاب از تو در خجالت ضو


  61. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۶:«عز من قائل » چه گفت اله؟ - «قوله: لا اله الا الله »


    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۷ - در مدح صدراعظم زین‌الدین عبد الله و شکر صحت یافتن او از بیماری:از محاق قضا برون شد ماه - وز عرای خطر برون شد شاه

    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۸ - در مدح امیر علاء الدین اسحاق:خاص سلطان علاء دین اله - میر اسحاق صدر مجلس شاه

    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۹ - در تهنیت عید و مدح صاحب ناصرالدین طاهر:ای سراپردهٔ سپید و سیاه - ای بلند آفتاب و والا ماه

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰۰ - در مدیح:به خدایی که ذات لم یزلش - باشد از سر بندگان آگاه

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰۱:ز ابتدا کاندر آمدی به عمل - بیش از این بود بارنامه و جاه

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰۴ - در قناعت و خویشتن‌داری:ای به دریای عقل کرده شناه - وز بد و نیک این جهان آگاه

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰۵ - مطایبه:چند مهتاب بر تو پیماید - این و آن در بهای روی چو ماه


  62. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۶:چو با تست مقصود، هرجا که هستی - گرش باز دانی ز هجران برستی


    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۲:دوش ارنه وقارت به زمین پیوستی - فریاد و دعایت به زمین کی بستی

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۳:دوش از سر درد نیستی در مستی - گفتم فلکا نیست شدم گر هستی


  63. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۷:چه ذوق نیستی یابی؟ که هستی - ببالا کی توانی شد؟ که پستی


    انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰:همچون سر زلف خود شکستی - آن عهد که با رهی ببستی


  64. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۶:ای آفتاب روی ترا ماه مشتری - جانش مباد، هرکه کند از تو دل بری

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۷:ای عشق دل فروز، که شاه مظفری - دل را نگاه دار، که سلطان کشوری


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵۵ - در مدیح:آنی که گر بخواهی از اقبال و سروری - تری ز آب و خشکی از آتش برون بری

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵۶ - در شکایت و تقاضای الطاف صاحب:ای صاحبی که صدر وزارت ز جاه تو - با اوج آفتاب زند لاف برتری


  65. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۸:وصال یار بصد جان بخر، اگر نخری - یقین که از غم هجران دوست جان نبری


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵۴ - فی‌الموعظة:چهار چیزست آیین مردم هنری - که مردم هنری زین چهار نیست بری


  66. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۹:مرا از پرتو روی تو هر لمعه است دیداری - مرا از لمعه روی تو هر لمعه است انواری


    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۴ - در مدح صدر اجل خواجه مجیرالدین محمد:زهی کلک تو اندر چشم دولت کحل بیداری - به عونش کرده مدتها جهانداران جهانداری

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵۳ - روزی بدمستی کرده بود در عذر آن گوید:خداوند که داند خواست عذر لطف دوشینت - چه سازم وز که خواهم یارب امروز اندرین یاری


  67. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۱:روی دل را بسوی جان داری - وین حکایت ز جهان نهان داری


    انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴:روی چون ماه آسمان داری - قد چون سرو بوستان داری


  68. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۴:شب عیدست و ما عاشق، چه گویم قصه دوری؟ - به صد دفتر نشاید داد شرح درد مهجوری


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵۸ - در تقاضا:خداوندا همی دانم که چیزی نیست در دستت - گرم چیزی ندادستی بدین تقصیر معذوری


  69. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۴:سؤال میکنم، ار هست رخصت سخنی - که: چون تو تازه گلی کی رسد به همچو منی؟


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۸۱ - ایضا در هجا:گمان مبر که ز بی‌عیبی عمادست آن - که هجو او نکنم یا ز عجز و کم سخنی


  70. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۶:ای آتش سودای تو در جان جهانی - وی از تو بهر گوشه خروشی و فغانی

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۷:ای خواجه، جمالست و جهانست و جوانی - می نوش می ناب بگل بانگ اغانی


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۶ - در موعظه:ای خواجه مکن تا بتوانی طلب علم - کاندر طلب راتب هر روز بمانی


  71. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۸:با روی دل فروزت عیشیست جاودانی - ای منبع مکارم وی معدن امانی

    قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۸:خوشدل شدم که دادم دل را بدلستانی - ماییم در هوایش دردی و داستانی


    انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱:بختی نه بس مساعد یاری چنان که دانی - بس راحتی ندارم باری ز زندگانی

    انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲:آگه نه‌ای ز حالم ای جان و زندگانی - دردا که در فراقت می‌بگذرد جوانی


  72. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۰:بدرویشی دلی گر بود و جانی - مسجل شد بملک دلستانی


    انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳:بنامیزد به چشم من چنانی - که نیکوتر ز ماه آسمانی

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۸۰:هر آنگه که چون من نیایم نخوانی - چنان باشد ایدون که آیم برانی


  73. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۲:تا بکی شیوه تقلید و ره آسانی؟ - بخدا، گر ز خدا یک سر مو می دانی


    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۸ - مدح ناصرالدین طوطی‌بیک و عضدالدین کندکز:یافت احوال جهان رونق جاویدانی - چرخ بنهاد ز سر عادت بی‌فرمانی

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۷ - این قطعه در شکایت از ملکشاه و نظام‌الملک گفت و متغیر شدند و فتوحی آنرا جواب گفت:کار کار ملک و دوران دوران وزیر - این ز آصف بدل و آن ز سلیمان ثانی

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۸ - فتوحی شاعر بفرمودهٔ شاه و وزیر جواب حکیم را گفت:انوری ای سخن تو به سخا ارزانی - گر به جانت بخرند اهل سخن ارزانی


  74. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۷:هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نوی - بنده فرمان تو هرجا که ضعیفست و قوی


    انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱:قرطه بگشای و زمانی بنشین بیش مگوی - روی بنمای که امروز چنین دارد روی


  75. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۵:تو نور یقین آمدی و رهبر راهی - از نور جمالت نتوان گفت: کماهی


    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۲ - در عذر نارفتن عیادت و مدح صدر معظم مجدالدین ابوالحسن عمرانی:ای بر سر کتاب ترا منصب شاهی - منشی فلک داده بر این قول گواهی


  76. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۷:درمانده ام از غم جدایی - ای عشق گره گشا کجایی؟


    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۵ - در مدح سید سادات:با خاک در تو آشنایی - خوشتر ز هزار پادشایی


  77. قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۹:زلف را شانه زن، که رعنایی - چشم را سرمه کش که زیبایی


    انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶:این همه چابکیّ و زیبایی - این چنین از کجا همی‌آیی

    انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷:ای همه دلبری و زیبایی - بر دلم هیچ می‌نبخشایی


  78. قاسم انوار » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵:گر ترا میل عالم جانست - زاده ترک سین ساسانست


    انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:هرکه چون من به کفرش ایمانست - از همه خلق او مسلمانست


  79. قاسم انوار » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸:سید رهروان دین طیفور - آنکه در عمر خویشتن بدفرد


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۰ - در شکایت دهر:جور یکسر جهان چنان بگرفت - که همی بوی عدل نتوان برد

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۲ - کتاب و کلاهی نزد بزرگی داشت در تقاضای آن گوید:به کلاهی بزرگ کرد مرا - آنکه گیتی به چشمشس آمد خرد

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۳ - خواجه شمس انوری را پوستینی وعده کرده و در فرستادن آن تاخیر نموده بود این قطعه در تهدید وی گفته:شمس بی نور و خواجهٔ بی‌اصل - چند از این دفع گرم و وعدهٔ سرد

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۵ - در هجا:میر طغرل بمرد و من گفتم - ملک‌الموت کار مردان کرد

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۷ - در وعظ:شادمانی گزین و نیک خویی - که زمانه وفا نخواهد کرد

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۹:به خدایی که آب حکمت او - از دل خاک می‌دماند ورد


  80. قاسم انوار » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲:گر نگویم دگر بخواهد گفت - آنکه بروی ببست دربان در


    انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵:ای شده از رخ تو تاب قمر - وی شده از لب تو آب شکر

    انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۹ - در مدح یکی از فرزندان نظام‌الملک است:ای به رفعت ز آسمان برتر - نور رای تو آفتاب دگر

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۷۱:دهر و افلاک و انجم و ارکان - همه شرند اگرنه مایه شر

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۷۳ - قاضی هری مبتلا به مرض جرب شده و حکیم به عیادت او رفته و او از خانه بیرون نیامده و این قطعه را درهجو او گفته است:قاضی از من نصیحتی بشنو - نه مطول به از طویلهٔ در

    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۷۶ - نکتهٔ پسندیده:باده خوردن به ساتکینی در - از هنر نیست بلکه هست خطر


  81. قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱:من بنده روی توام، ای باده پرست - وز نرگس مخمور تو جانم شده مست


    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰:در وصل تو عزم دل من روز نخست - آن بود که عمر با تو بگذارم چست

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱:آتش به سفال برنهادی ز نخست - پس با خاکم به در برون رفتی چست

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:دستم که به گوهر قناعت پیوست - پر بود و نبود آز را بر وی دست

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳:جدت ورق زمانه از جور بشست - عدل پدرت سلسلها کرد درست

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:هجری که به روز غم مبادا دل و دست - بر دامن دل که گرد ننشست نشست

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵:جانا به تن شکسته و عزم درست - عمریست که دل در طلب صحبت تست

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:ای شاه ز قدرتی که در بازوی تست - تیر تو به ناوک قضا ماند چست

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷:با موزه به آب در دویدی به نخست - تا خرمن من به باد بردادی چست

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸:کار تنم از دست دلم رفت ز دست - بیچاره دلم به ماتم جان بنشست

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹:دل در خم آن زلف معنبر بنشست - جان گفت که دل رفت وزین غمکده رست

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰:بوطالب نعمه ای گشاده‌دل و دست - با دست و دلت بحر و فلک ناقص و پست

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱:ای صبر ز دست دل معشوقه‌پرست - این بار به دامن تو خواهم زد دست

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲:دی می‌شد و از شکوفه شاخی در دست - گفتم به شکوفه وعده بود این آن هست

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳:از حادثه‌ای که هرچه زو گویم هست - هرچند که بشکست مرا هیچ نبست

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴:دی با تو چنان شدم به یک خاست و نشست - کز من اثری نماند جز باد به دست

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:گفتند که شعر تو ملک داشت به دست - گفتم عجبا و جای این معنی هست

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶:ای عهد تو عید کامرانی پیوست - افتاد بهار پیش بزم تو ز دست


  82. قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷:هر چندکه در زمانه یک محرم نیست - بنیاد اساس دوستی محکم نیست


    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۲:پای تو اگرچه در وفا محکم نیست - در دست تو یک درد مرا مرهم نیست


  83. قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹:معشوقه به هر صفت که آید به ظهور - از ظلمت محض، یا خود از خالص نور


    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۲:خورشید ز رای مقتفی دارد نور - وز دولت سنجریست گیتی معمور


  84. قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰:ای ساعد لطف شاه از روح تو باز - محبوب خدا،طایر عالی پرواز


    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۰:از آرزوی خیال تو روز دراز - در بند شبم با دل پر درد و نیاز

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۱:ای دست تو در جفا چو زلف تو دراز - وی بی‌سببی گرفته پای از من باز

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۲:آن شد که من از عشق تو شبهای دراز - با مه گله کردمی و با پروین راز

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۳:زان شب که به روز برده‌ام با تو به ناز - روز و شبم از غمت سیاهست و دراز

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۴:دل شادی روز وصلت ای شمع طراز - با صد شب هجر بیش گفتست به راز

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۵:گر در طلب صحبتم ای شمع طراز - دوش آبله کرد پایت از راه دراز

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۶:ای دل بخریدی دم آن شمع طراز - وی دیده حدیث گریه کردی آغاز


  85. قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲:ما را ز عنایتش جمیلست جمال - عالم همه تشنه اند و ما آب زلال


    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۶:ای چشم زمانه کرده روشن به جمال - در گوش تو برده خوشترین لفظ سؤال

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۷:زین عمر به تعجیل دوان سوی زوال - دانی که جهان چه آیدم پیش خیال

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۸:در هجر همی بسوزم از شرم خیال - در وصل همی بسوزم از بیم زوال


  86. قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷:هرچند ترا از اهل ایمان دارم - در معنی این مسئله برهان دارم


    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۵:راز تو ز بیم خصم پنهان دارم - ورنه غم و محنت تو چندان دارم


  87. قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸:در دل هوس روی نگاری دارم - در سر ز می عشق خماری دارم


    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۶:نه در غم عشق یار یاری دارم - نه همنفسی نه غمگساری دارم


  88. قاسم انوار » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۵:از آتش عشق تو شدم شیدایی - ای روشنی دیده هر بینایی


    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳۹:گفتم که نثار، جان کنم گر آیی - گفتا به رخم که باد می‌پیمایی

    انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۰:چون دیده فرو ریخت به رخ بینایی - وز دل اثری نماند جز رسوایی


  89. قاسم انوار » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴:نقطه سه باشد ای گزین آرا - چون شنیدی بگوی : سلمنا


    انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۸۷ - در طلب شراب:خواجه اسفندیار می‌دانی - که به رنجم ز چرخ رویین تن



sunny dark_mode