گنجور

 
قاسم انوار

همه دردست درین واقعه، پس درمان چیست؟

چاره کار من بیدل سرگردان چیست؟

دل و جان ملک حبیبست و بلامال محب

شرع عشاق چنینست، مرا تاوان چیست؟

گرنه چشم خوش تو باده فروشست، ای جان

بر درت شب همه شب مشغله مستان چیست؟

آسمان نیز بصد دیده ترا می طلبد

ورنه اندر کفش این مشغله تابان چیست؟

بی تو روضه رضوان اگرم جای دهند

گویم: ای دوست، چه دزدیده ام؟ این زندان چیست؟

هر که کوی تو ندیدست نداند هرگز

که بر زنده دلان جنت جاویدان چیست؟

دل قاسم بطلب تا که یقینت گردد

مشرق صبح ازل، مملکت عرفان چیست؟

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
انوری

با فلک دوش به خلوت گله‌ای می‌کردم

که مرا از کرم تو سبب حرمان چیست

این همه جور تو با فاضل و دانا ز چه جاست

وین همه لطف تو با بی‌هنر و نادان چیست

فلکم گفت که ای خسرو اقلیم سخن

[...]

مولانا

چند گویی که چه چاره‌ست و مرا درمان چیست

چاره جوینده که کرده‌ست تو را خود آن چیست

چند باشد غم آنت که ز غم جان ببرم

خود نباشد هوس آنک بدانی جان چیست

بوی نانی که رسیده‌ست بر آن بوی برو

[...]

حکیم نزاری

آخر ای دوست بمردم ز غمت درمان چیست

رازِ دل فاش کنم یا نکنم فرمان چیست

جور و بی داد مکن بیش و بترس از داور

کشتۀ عشق توم خونِ مرا تاوان چیست

ظاهرم می نگری مجتمعم می بینی

[...]

امیرخسرو دهلوی

گر بگویم که درون دل من پنهان چیست

خود بگویی و بدانی که غم هجران چیست

خستگان تو که دور از تو، نه نزدیک تواند

تو چه دانی که همه شب به دل ایشان چیست

کشتنم خواهی، اینک سر و اینک خنجر

[...]

ابن یمین

با فلک دوش بخلوت گله ئی میکردم

که مرا از کرم تو سبب حرمان چیست

اینهمه جور تو با مردم فاضل ز چه خاست

وینهمه فضل تو با جاهل و با نادان چیست

فلکم گفت که ایخسرو اقلیم هنر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه