گنجور

 
قاسم انوار

درمانده ام از غم جدایی

ای عشق گره گشا کجایی؟

بیگانه مشو ز آشنایان

پیش آی، که نیک آشنایی

دل غرقه بحر تست، جاوید

ای گوهر فرد دلربایی

هر لحظه درود می فرستم

آن دم که سرود می سرایی

در موت و حیات چاره سازی

در کعبه و دیر رهنمایی

در هر دو جهان بجود فردی

در ملک وجود پادشایی

قاسم ز سر وجود برخاست

از جود تو می کند گدایی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ناصرخسرو

ای غره شده به پادشائی

بهتر بنگر که خود کجائی

آن کس که به بند بسته باشد

هرگز که دهدش پادشائی؟

تو سوی خرد ز بندگانی

[...]

سنایی

ای جان و جهان من کجایی

آخر بر من چرا نیایی

ای قبلهٔ حسن و گنج خوبی

تا کی بود از تو بیوفایی

خورشید نهان شود ز گردون

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
انوری

با خاک در تو آشنایی

خوشتر ز هزار پادشایی

دیده رخ راز مه ببیند

بر عارض تو ز روشنایی

از نکتهٔ طوطی لب تو

[...]

سید حسن غزنوی

ای مونس جان من کجائی

از دیده من چرا جدائی

چون دل دهدت که هر زمانی

صد باره به نزد من نیائی

در دل شغب و دغا چه داری

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه