خدا را، ای مذکر، رحم فرما
ز حد بگذشت سرمای تو بر ما
زهر جا، هر که پرسد منزل اوست
همه جا گو، همه جا گو، گو همه جا
شدم مفتون زلفش، تا چه زاید
از ان زلف سیه، «اللیل حبلا»
اگر نوشیده ای، خوش باد وقتت
می صافی ز جام حق تعالا
ز جام شوق او مستیم و خوشحال
تتن تن، تن تتن، تن تن، تلالا
ز خود بگسل، بدو پیوند، کینست
بدین ما تبرا و تولا
چها میگوید آن صوفی خود کام؟
تعجب مانده ام باری در آنها
نصیبت چون ز جام عاشقان نیست
برو باده مپیما، باد پیما
چو قاسم از وجود خویشتن رست
شرابش ناب شد، جامش مصفا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به خداوند دعا میکند و از او میخواهد که رحم کند. او از سرمای سخت زندگی شکایت دارد و اشاره میکند که هر جا بروی، همه از خدا و منزلت او صحبت میکنند. شاعر به عشق خود و زیبایی زلف معشوقش اشاره کرده و از حال خوشی که با نوشیدن باده عشق به دست آورده، سخن میگوید. او از خود میخواهد که از دلبستگیهای دنیوی جدا شود و به عشق الهی بپیوندد. در نهایت، او به حیرت از کلام صوفیانی میپردازد که درک عمیقتری از عشق و حقیقت دارند و به این نکته اشاره میکند که نوشیدن شراب عشق باعث رهایی و پاک شدن از خودخواهی میشود.
هوش مصنوعی: ای خدا، ای مرد، به ما رحم کن، زیرا سرمای تو بیش از حد طاقت ما شده است.
هوش مصنوعی: هرکسی که از تو دربارهٔ منزل و محل زندگیات سؤال کند، میتوانی بگویی که در همه جا هستی. یعنی گویا در هر نقطهای حضور داری و نیازی به محدود کردن خود به یک مکان خاص نیست.
هوش مصنوعی: من تحت تأثیر زلف او قرار گرفتهام و منتظر هستم ببینم از این زلف سیاه چه چیزی به بار میآید.
هوش مصنوعی: اگر نوشیدن شراب را تجربه کردهای، امیدوارم لحظات خوشی را سپری کنی. این نوشیدنی از معشوق حقیقی است و حال تو را صفا میبخشد.
هوش مصنوعی: ما از شوق و محبت او سرشار و خوشحال هستیم، مانند آوای خوشی که از تن صدای ما برخاسته است.
هوش مصنوعی: خودت را رها کن و به او بپیوند، زیرا این ارتباط با ما خاص و مقدس است.
هوش مصنوعی: صوفی که به خود مشغول است، چه سخنانی میگوید؟ من برای این حرفها حیرتزدهام.
هوش مصنوعی: اگر نصیبت از عشق و محبت دیگران نیست، پس به دنبال نوشیدن شراب عشق نرو و دل را به خاطر بادهایی که میگذرد نبند.
هوش مصنوعی: وقتی قاسم از ماهیت خود آزاد شد، شرابش خالص و جامش روشنیبخش گردید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شبی دیرند و ظلمت را مهیا
چو نابینا درو دو چشم بینا
بامید قبولت بکر فکرم
چو بهر یوسف مصری زلیخا
بانواع نفایس خویشتن را
بسان نوعروسی کرده آسا
کسی کز خدمتت دوری کند هیچ
[...]
چو گشتند این چهار ارکان مهیا
ازان گرمی بر آمد سوی بالا
ترا توفیق خواهم در دعا تا
دهی هر کاردان را کاردانی
ایا صدری که از روی بزرگی
فلک را نیست با قدر تو بالا
خجل از قدر و رایت چرخ و انجم
غمی از دست و طبعت ابر و دریا
کله با همتت بنهاده کیوان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.