هر که هشیار درین دیر مغانش مگذار
سر تسلیم ندارد، سرش از تن بردار
من همان لحظه بدریای یقین تو رسم
که دلم ابر کرم گردد و چشمم در بار
ساقی، از روز ازل بنده مسکین توایم
دفع مخموری ما جام رها کن، خم آر
هر کسی را ز شرابات خدا بخش رسید
زاهد آمد که: مرا بخش ولیکن خروار
هر که منصور شد، او جام «انالحق » برداشت
چون تو منصور شدی جام «انالحق » بردار
گر ز مستان حقی، در ره تحقیق و یقین
باده می نوش ولی کاسه مستان مشمار
قاسمی، در دو جهان بر خور از آن یار نکو
تا نهم نام تو در هر دو جهان برخوردار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به اهمیت هشیاری و بیداری در زندگی اشاره میکند و هشدار میدهد که نباید تن به تسلیم بدهیم. او به عشق و یقین اشاره دارد و میگوید که در تلاش است تا به دریاى یقین خداوند برسد. شاعر خود را بنده مسکین خدا میداند و از ساقی میخواهد تا او را از مخموری نجات دهد. همچنین به زاهدان اشاره میکند که تلاش میکنند او را از شراب دور کنند، ولی بادهنوشی حقیقی را توصیه میکند. در پایان، شاعر از یار نیکو درخواست میکند تا نام او در دو جهان به یادگار بماند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در این میخانهی عارفان هوشیار است، نباید تسلیم شود. اگر تسلیم شد، باید سرش از تنش جدا شود.
هوش مصنوعی: در آن لحظهای که به یقین تو میرسم، دل من مانند ابری پر از باران میشود و چشمانم از اشک پر میشود.
هوش مصنوعی: ای ساقی، من از همان ابتدا بنده و نیازمند تو بودهام. این احساس رخوت و خمودگی را از من دور کن و برایم جامی سرشار از شراب بیفراز.
هوش مصنوعی: هر کسی از نعمتهای الهی بهرهای دارد و برای زاهد این جمله به معنای این است که او هم میخواهد برکات بیشتری را دریافت کند، حتی اگر این نعمتها به اندازه زیاد باشد. زاهد به دنبال بهرهمندی بیشتر از رحمتهای خداوند است.
هوش مصنوعی: هرکس که به مقام معنوی و حقیقت رسید، مانند منصور، باید دارای شناخت عمیق و تجربه باشد. اکنون که تو نیز به این مرحله نزدیک شدهای، باید از آن دانش و حقیقت بهرهبرداری کنی.
هوش مصنوعی: اگر حقیقتی از مستان پیدا کردهای، در مسیر جستجو و یقین، باده بنوش، اما خود را در شمار مستان قرار نده.
هوش مصنوعی: قاسمی، در هر دو جهان از یار خوب خود بهرهمند شو تا نام تو در هر دو جا به خوبی برده شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر شود بحر کف همت تو موج زنان
ور شود ابر سر رایت تو توفان بار
بر موالیت بپاشد همه در و گوهر
بر اعادیت ببارد همه شخکاسه و خار
ای ز کار آمده و روی نهاده به شکار
تیغ و تیر تو همی سیر نگردند ز کار
گاه تیغ تو بر آرد ز سر دشمن گرد
گاه تیر تو بر آرد ز بر شیر دمار
هیبت تیغ تو و تیر تو دارد شب و روز
[...]
دی در آمد ز در آن لعبت زیبا رخسار
نه چنان مست بغایت ، نه بغایت هشیار
طربی در دل آن ماه نو آیین زنبیذ
اثری در سر آن لعبت زیبا رخسار
از زخم زلفش برگ سمنش غالیه پوش
[...]
بوستانبانا امروز به بستان بدهای؟
زیر آن گلبن چون سبز عماری شدهای؟
آستین برزدهای دست به گل برزدهای؟
غنچهای چند ازو تازه و تر بر چدهای؟
دستهها بسته به شادی بر ما آمدهای؟
[...]
هرکه در پیش تو بر خاک بمالد رخسار
ملک کونین مسخّر بودش لیل و نهار
دگران گر به قدم بر سر کوی تو روند
من به سر بر سر کوی تو روم مجنونوار
سلطنت غیر تو کس را نسزد ز انکه به لطف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.