دل آشفته دارم، چشم پر خون
تنم عورست و جانم گنج قارون
بجانان آشنا شو، تا ببینی
میان گنج جان گنج فریدون
ز عالم فتنه برخیزد بیک بار
چو بر دوش افگنی آن زلف میگون
دلم آشفته گردد، عقل حیران
بدامانم بریزد اشک گلگون
مراد عاشقان آن روی نیکوست
که هرچند روز افزون روزی افزون
کسی کو مست آن دیدار باشد
چه جای باده نابست و افیون؟
دعای قاسمی دیدار یارست
بتشریف اجابت باد مقرون!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حال درونی شاعر است که دلش آشفته و چشمانش پر از اشک است. او خود را در وضعیتی vulnerable (آسیبپذیر) میبیند و جانش را با ارزش میداند، مثل گنج قارون. شاعر از معشوق میخواهد که با او آشنا شود تا بتواند عمق احساساتش را درک کند. او از فتنهها و مشکلات زندگی سخن میگوید و به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند که میتواند دل را آرام کند. شاعر همچنین بر اهمیت دیدار یار تأکید میکند و میگوید کسی که در جستجوی عشق باشد نیازی به شراب ندارد، چرا که خود دیدار معشوق به حدی مستکننده و دلانگیز است. در پایان، او دعا میکند که این دیدار با اجابت خداوند همراه باشد.
هوش مصنوعی: دل من درهم و پریشان است، چشمانم پر از اشک و بدنم دارای نقص است، اما جانم همچون گنجی ارزشمند و نایاب است.
هوش مصنوعی: با روح خود آشنا شو تا دریابی که در درونت چه گنجی مانند گنج فریدون نهفته است.
هوش مصنوعی: از دنیای پر از آشوب و فتنه یکباره برمیخیزد، مانند اینکه وقتی زلف مشکی و زیبا را بر دوش خود بیندازی.
هوش مصنوعی: دل من به هم میریزد و عقل و تفکر من گیج و سردرگم میشود، تا جایی که اشکهای گلگون از چشمانم میریزد.
هوش مصنوعی: معنای این بیت به این صورت است که عاشقان به آن چهره زیبا و دلنشین علاقه دارند که هر روز زیباتر و جذابتر میشود.
هوش مصنوعی: کسی که از دیدار محبوبش سرمست است، دیگر نیازی به شراب ناب و مواد مخدر ندارد.
هوش مصنوعی: دعای کسی که به دیدار محبوبش امیدوار است، این است که این درخواست به لطف و اجابت الهی تحقق یابد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
که پرسد زین غریب خوار محزون
خراسان را که بیمن حال تو چون؟
همیدونی چو من دیدم به نوروز؟
خبر بفرست اگر هستی همیدون
درختانت همی پوشند مبرم
[...]
چو نشکوهید او را دل ز جیحون
چرا بشکوهد از حال دگرگون
اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از او پرسم که این چون است و آن چون
یکی را میدهی صد ناز و نعمت
یکی را نان جو آلوده در خون
درآمد موکب عید همایون
که بر صاحب مبارک باد و میمون
سپهر مجد مجدالدین که شاهان
ز مجدش ملک را کردند قانون
عدو بندی که کلکش در دهاده
[...]
نه خورشید جهان کاین چشمهٔ خون
بدین کار است گردان گرد گردون
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.