گنجور

 
 
 
مسعود سعد سلمان

نه از همه خلق حق گزاری دارم

نه نیز به حبس غمگساری دارم

از آهن بر دو پای ماری دارم

ناخوش عمری و روزگاری دارم

وطواط

در دل ز غم عشق تو ناری دارم

وز آب دو دیده پر کناری دارم

با این همه همچو باد، گاه و بی گاه

با خاک سر کوی تو کاری دارم

عطار

نه در صفِ صادقان قراری دارم

نه در رهِ عاشقان شماری دارم

آن در که به جز تو کس نداند بگشود

بگشای که سخت بسته کاری دارم

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
اوحدالدین کرمانی

در دل زغم زمانه باری دارم

در دیدهٔ هر مراد خاری دارم

نه همنفسی نه غمگساری دارم

شوریده دلی و روزگاری دارم

مولانا

ای دوست شکارم و شکاری دارم

بیکارنم و بس شگرف کاری دارم

گفتی سر سر بریدن من داری

آری دارم نگار آری دارم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه