ساقی، بیار باده گل رنگ خوشگوار
ماییم و جام باده و گلبانگ گیر و دار
هر کس که درد عشق تو با خویشتن نبرد
در روز حشر وقت حسابست شرمسار
روی جهانیان بمفری و ملجائیست
عاشق باختیار ز خود میکند فرار
طغیان حال ما همه با کفر میکشد
عارف کسی بود که شریعت کند شعار
ساقی، رسید نوبت شادی و خرمی
جامی بعاشقان ده از آن خمر بی خمار
یا رب، چه حالتست که هر جا که هست هست
عشاق در میانه و معشوق بر کنار؟
در دار زاهدان سخن عشق کمتراست
قاسم سفر گزید ازین دار بی مدار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره لذتهای زندگی، عشق و زیباییهاست. شاعر از ساقی میخواهد که بادهای رنگین و خوشگوار بیاورد تا آنها بتوانند در کنار هم از زندگی و عشق لذت ببرند. او به معشوقه اشاره میکند که عشق را در دل عاشقان زنده نگه میدارد و تأکید میکند که در روز قیامت، کسانی که با عشق مبارزه کردهاند، شرمسار خواهند بود. همچنین اشاره میکند که در میان زاهدان، صحبت از عشق کمتر است و در نهایت از قاسمی یاد میکند که از این دنیای بیمعنا دور شده است.整体اً، شعر دعوت به شادی، عشق و گریز از زهد و ریاضتهای غیرضروری است.
هوش مصنوعی: ای ساقی، شراب خوشعطر و رنگین را بیاور. ما شاد و خوشحالیم و آمادهایم تا از جامهای پر از شراب و آواز گل لذت ببریم.
هوش مصنوعی: هر کسی که با عشق تو در درون خود مبارزه کند، در روز قیامت و هنگام حسابرسی، شرمنده خواهد بود.
هوش مصنوعی: عاشق با اراده از خود فرار میکند و بر روی تمام مردم مأمنی و تنها منجی است.
هوش مصنوعی: حال و روز ما به گونهای است که در برابر کفر و نافرمانی به خروش و طغیان درآمدهایم. عارف واقعی کسی است که اصول و باورهای دینی را به عنوان نماد زندگی خود بپذیرد و به آنان عمل کند.
هوش مصنوعی: ساقی، زمان خوشحالی و نشاط فرارسیده است، پس جامی به عاشقان بده و از آن شراب خالص و ناب بریز.
هوش مصنوعی: پروردگارا، چه حالی است که در هر جا که برویم، عاشقان وسط و معشوق در حاشیه و دور از آنها قرار دارد؟
هوش مصنوعی: در محفل زاهدان، صحبت از عشق کمتر به میان میآید. قاسم تصمیم گرفت از این محفل دور شود و سفر کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خواجه، این همه که تو بر میدهی شمار
بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار
مار است این جهان و جهانجوی مارگیر
از مارگیر مار برآرد همی دمار
نیلوفر کبود نگه کن میان آب
چون تیغ آبداده و یاقوت آبدار
همرنگ آسمان و به کردار آسمان
زردیش بر میانه چو ماه ده و چار
چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد
[...]
از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار
در دست مشک دارم و در دیده لاله زار
بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ
با لاله کار دارم از آن روی لاله کار
ماندست چون دل من در زلف او سیر
[...]
یکروز مانده باز زماه بزرگوار
آیین مهر گان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار
ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود
[...]
باران قطره قطره همی بارم ابروار
هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار
ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل
ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.