گنجور

 
قاسم انوار

بقدر جام بود شور و حالت مستان

هزار جان گرامی فدای رطل گران

اگرچه طاقت رطل گران بوسع تو نیست

ز دست ساقی باقی پیاله ای بستان

ازان شراب که مدهوش اوست ملک و ملک

ازان شراب که مستست ازو زمین و زمان

ازان شراب که مدیون اوست جان و خرد

ازان شراب که موقوف اوست امن و امان

ازان شراب که سلطان کشد شود درویش

ازان شراب که درویش را کند سلطان

ازان شراب که ناهید را برقص آرد

ازان مئی که کند آفتاب را رخشان

ازان شراب که پیران جوان شوند ازو

ازان مئی که کند پیر را جوان جوان

زهی شراب و زهی شورش و زهی مستی!

زهی عطا و زهی منت و زهی احسان!

ز شرب عشق تو مستیم همچو آتش تیز

زهی حرارت باده! زهی حلاوت جان!

بشکل سکر بود شکر هر کجا باشد

اگرچه شکر ندارد نهایت و پایان

ز شکر آب شدم، پس شراب ناب شدم

شرابخانه شدم، هرچه خوانیم، می خوان

ز قاسمی نظر لطف خویش باز مگیر

که قاسمی ز تو دارد حیات جاویدان

 
 
 
عنصری

توانگری و بزرگی و کام دل بجهان

نکرد حاصل کس جز بخدمت سلطان

یمین دولت کایام ازو شود میمون

امین ملت کایمان ازو شود تابان

همه عنایت یزدان بجمله بهرۀ اوست

[...]

مشاهدهٔ ۷ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
فرخی سیستانی

بزرگی و شرف و قدر و جاه و بخت جوان

نیابد ایچکسی جز بمدحت سلطان

یمین دولت ابوالقاسم آفتاب ملکوک

امین ملت محمود پادشاه جهان

خدایگانی کاندر جهان بدین و بداد

[...]

مشاهدهٔ ۸ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ازرقی هروی

بهار تازه ز سر تازه کرد لاله ستان

برنگ لاله می از یار لاله روی ستان

جهان جوان شد و ما همچنو جوانانیم

می جوان بجوان ده درین بهار جوان

بشادکامی امروز داد خویش بده

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از ازرقی هروی
قطران تبریزی

اگر نجست زمانه بلای خلق جهان

چرا ز خلق جهان روی او بکرد نهان

اگر نخواست دلم زار و مستمند چنین

چرا نگاشت رخش خوب و دلفریب چنان

اگر نگشت دل من تنور آتش عشق

[...]

مشاهدهٔ ۷ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

شب دراز و ره دور و غربت و احزان

چگونه ماند تن یا چگونه ماند جان

بسان مردم بی هوش گشته زار و نزار

دلم ز درد غریبی تن از غم بهتان

مرا دو دیده به سیر ستارگان مانده

[...]

مشاهدهٔ ۱۲ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه