گنجور

 
انوری

خدایگانا سالی مقیم بنشستم

به بوی آنکه مگر به شود ز تو کارم

همی نیاید نقشی به خیره چه خروشم

همی نگردد کارم نفیر چون دارم

نه ماه دولتم از چرخ می‌دهد نورم

نه شاخ شادیم از باد می‌دهد بارم

نه پای آنکه ز دست زمانه بگریزم

نه دست آنکه در این رنج پای بفشارم

نه پشت آنکه ز اقبال روی برتابم

نه روی آنکه دگر پشت بر جهان آرم

نه حرفتی که بدان نعمتی به دست آرم

نه غمخوری که خورد پیش تخت تیمارم

گهی به باخته‌ای این سپهر منحوسم

گهی گداخته‌ای این جهان غدارم

گهی به کنجی اندر بمانده چون مورم

گهی به غاری اندر خزیده چون مارم

گهی چو باد به هر جایگاه پویانم

گهی چو خاک به هر بارگاه در خوارم

گهی ز آب دو دیده مدام در بحرم

گهی ز آتش سینه مقیم در نارم

گهی به اجرت خانه گرو بود کفشم

گهی به نان شبانه به رهن دستارم

گهی نهند گرانجان و ژاژخا نامم

گهی دهند لقب احمق و سبکبارم

به حد و وصف نیاید که من ز غم چونم

به وهم خلق نگنجد که من چه‌سان زارم

خدای داند زین‌گونه زندگی که مراست

به جان و دیده و دل مرگ را خریدارم

از آنچه گفتم اگر هیچ بیش و کم گفتم

ز دین ایزد و شرع رسول بیزارم

 
 
 
ازرقی هروی

ایا بفضل و کرم یاد کرده از کارم

زیاد کرد تو بسیار شکرها دارم

خصایل تو سزاوار مدحتند همه

بجلوه کردن آن من رهی سزاوارم

چنان کنم بسعادت که تا کم از یکسال

[...]

سوزنی سمرقندی

نظامی ارچه نمرد است مرده انگارم

به نظم مرثیتش حق طبع بگذارم

چه گر نمیرد و آنگاه مرثیت گویم

چو نشنود که چه گویم چه سود گفتارم

لطیف مرثیتی پیش او فرو گویم

[...]

خاقانی

از آن قبل که سر عالم بقا دارم

بدین سرای فنا سر فرو نمی‌آرم

نشاط من همه زی آشیان نه فلک است

اگرچه در قفس پنج حس گرفتارم

نه آن کسم که درین دام‌گاه دیو و ستور

[...]

مولانا

نیَم ز کار تو فارغ، همیشه در کارم

که لحظه لحظه تو را من عزیزتر دارم

به ذات پاک من و آفتاب سلطنتم

که من تو را نگذارم، به لطف بردارم

رخ تو را ز شعاعات خویش نور دهم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

شب دراز به امید صبح بیدارم

مگر که بوی تو آرد نسیم اسحارم

عجب که بیخ محبت نمی‌دهد بارم

که بر وی این همه باران شوق می‌بارم

از آستانه خدمت نمی‌توانم رفت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه