یک سخن از قول اخوان الصفاست:
سر بکوب آنرا که سرش نیست راست
یک حدیث از قصه اسرار تو
عاشقی نشنید کز جان برنخاست
هرگز از عشق تو نشکیبد دلم
جان ما مس است و عشقست کیمیاست
گر تو گویی جان فدا کن بهر من
ای دل و جان، صد هزارت جان فداست
گفته ای: کان یار آمد از سفر
تا قیامت از دل و جان مرحباست
بر امید وصل، از بیم فراق
شب همه شب تا سحرگه ربناست
قاسم از روی و ریا بگذشته است
کار عاشق برتر از روی و ریاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از اخوان الصفاست و در مورد عشق و دلدادگی سخن میگوید. شاعر به عاشقی اشاره میکند که از عشق نمیتواند جدا شود و از جانش برای معشوق فدا میکند. او بیان میکند که عشق، لیاقت و ارزشی فراتر از ظاهر و ریاست دارد و دلش تنها به یاد محبوب زنده است. در نهایت، شاعر از انتظار و امید به وصال میگوید و نشان میدهد که عشق حقیقی فراتر از شرایط ظاهری است.
هوش مصنوعی: هر کسی را که گفتار و منطقی نادرست دارد و به حقیقت توجه نمیکند، باید به او توجه نکرد و حرفش را نادیده گرفت.
هوش مصنوعی: هیچ داستانی از رموز عشق تو نیست که از جانم برنخیزد و نشنیده باشم.
هوش مصنوعی: دل من هیچگاه از عشق تو سیر نخواهد شد. جان ما مثل مس است و عشق همچون کیمیا، که دگرگونش میکند و به ارزش میافزاید.
هوش مصنوعی: اگر تو بگویی که جانم را برای تو فدای کنم، ای دل و جانم، باید بدان که به اندازه صد هزار جان، برای این کار آمادهام.
هوش مصنوعی: تو گفتهای که یار از سفر برگشته و تا قیامت در دل و جانم خوشامد میگوید.
هوش مصنوعی: شخصی تمام شب را تا صبح به دعا و نیایش میپردازد، زیرا به امید رسیدن به معشوقش و از ترس فراق و جدایی، از دلش مشغول در خواست و آرزوست.
هوش مصنوعی: قاسم فراتر از ظاهرسازی و فریبکاری رفته است و عشق برای او چیزی بالاتر از زیبایی ظاهری و مقام است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرغ ایمانرا دو پر خوف و رجاست
مرغ را بیپر پرانیدن خطاست.
ای نگارین چون تو از خوبان کجاست
نیست کس را آنچه از گیتی تراست
قد و روی و زلف،سرو و ماه مشک
مشک، پیچان، ماه، تابان، سرو،راست
تا مرا مهر تو اندر دل نشست
[...]
«ای قوامی هر که چون تو نانباست
تا قیام الساعه فخر شهر ماست »
«گندم فضل خدای از بهر تو
کشته اندر دستگرد کبریاست »
«تخمش از تقدیس عرش ایزدیست
[...]
رتبت و تمیکن صدر موئتمن
همچو قدر و همتش بیمنتهاست
آفتابش در سخاوت مقتدیست
واسمان را در کفایت مقتداست
طبع شد بیگانه با آز و نیاز
[...]
عشق تو همچون قضا فرمانرواست
وصل تو همچون قدر مشکل گشاست
لعل میگونت بسرخی میزند
سرخیش زانست کاندر خون ماست
عشق تو زرد کرد رنگ روی من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.