گنجور

 
قاسم انوار

سخنی می رود به صدق و صواب

جان عالم تویی، به جان دریاب

جمله ذرات رو بدان سویند

که تویی جمله را ملاذ و مآب

با تو کس را برابری نرسد

که تویی مرجع ثواب و عقاب

دل و جان را کجا کند روشن؟

زاهد مرده، واعظ در خواب

سعی کن، سعی، تا برون آری

کشتی عمر خویش از غرقاب

قاسمی، عمر نازنین بگذشت

به شتابست عمر ما، بشتاب

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode