گنجور

 
انوری

تا مشقت ره طاعت نبرد هرگز گفت

که ز آمد شد خدمت عصبم رنجورست

چون چنان شد که به هر گام دوره بنشیند

گر به خدمت نرسد در دو جهان معذورست

همه جور من از این کهنه دو صندوق تهیست

که به پریش گمان همه کس مغرورست

خانه چون خانهٔ بوبکر ربابیست ولیک

اندرو هیچ طرب نیست که بی‌طنبورست

ای دریغا که برون رفت بدر عمر و هنوز

در و دیوار تمنی همه نامعمورست

حال او دور مشو با کرم خویش بگو

تات گوید که چنین‌ها ز مروت دورست

صلت و بخشش و مرسوم و مواجب بگذار

آخر ار مزد نباشد کم اگر مزدورست

عید بگذشت و عروسی شد و سور آمده گیر

زانکه کابین شود آن را خلفی مقدورست

دانم این قطعه چو برخواند خواهد گفتن

تا چنین عید و عروسی است چه جای سورست

 
 
 
وطواط

شهریاری ، که بدو رایت دین منصورست

عالم علم و کرم از دل او معمورست

انوری

ای خداوندی کز غایت احسان و سخا

ابر در جنب کفت باطل و دریا زورست

جود و بخل از کف تو هر دو مخنث شده‌اند

مگرش طبع سقنقور و دم کافورست

بنده را خدمت پیوستهٔ ده ساله مگیر

[...]

سیف فرغانی

نسخه عشق تو بر رق دلم مسطورست

وصف روی توبگویم که مرا دستورست

گرنویسم پراز اسرار کتابی گردد

آنچه بر رق دل (من) مسطورست

همه آفاق بریدم بمثالی فرمان

[...]

قاسم انوار

دلم از غصه هجران تو اندر شورست

ذوق جان دارد و خوش در طلب مسرورست

تو حبیبی و یقین با دل و جان نزدیکی

آن رقیبست که از جمله دلها دورست

عاشق تست، اگر خسرو، اگر شیرینست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قاسم انوار
صائب تبریزی

شکوه از گردش گردون ز بصیرت دورست

گوی چوگان قضا در حرکت مجبورست

ساخت هر زخم تو لب تشنه زخم دگرم

آب تیغ تو هم ای کان ملاحت شورست!

خصم بیجا به زبردستی خود می نازد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه