گنجور

 
قاسم انوار

دلم از غصه هجران تو اندر شورست

ذوق جان دارد و خوش در طلب مسرورست

تو حبیبی و یقین با دل و جان نزدیکی

آن رقیبست که از جمله دلها دورست

عاشق تست، اگر خسرو، اگر شیرینست

بنده تست، اگر سنجر، اگر فغفورست

عشق نزدیک تر از ماست بما، می داند

این حدیثیست که در هر دو جهان مشهورست

من اگر مستم، اگر نعره زنم، باکی نیست

عشقم اندر نظر و موسی جان بر طورست

دو جهان نور شد و نور شدم سر تا پا

هرکه خود نور شود هر دو جهانش نورست

نظری از تو اگر بر دل قاسم آید

قاسم سوخته هم ناظر و هم منظورست

 
 
 
وطواط

شهریاری ، که بدو رایت دین منصورست

عالم علم و کرم از دل او معمورست

انوری

تا مشقت ره طاعت نبرد هرگز گفت

که ز آمد شد خدمت عصبم رنجورست

چون چنان شد که به هر گام دوره بنشیند

گر به خدمت نرسد در دو جهان معذورست

همه جور من از این کهنه دو صندوق تهیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
سیف فرغانی

نسخه عشق تو بر رق دلم مسطورست

وصف روی توبگویم که مرا دستورست

گرنویسم پراز اسرار کتابی گردد

آنچه بر رق دل (من) مسطورست

همه آفاق بریدم بمثالی فرمان

[...]

قاسم انوار

من اگر توبه شکستم کرمش موفورست

پیش دریای کرم توبه من محصورست

جرم بخشیدن و الطاف نمودن کرمست

چه توان گفت؟ که این واعظ ما مغرورست

یا از یار جدا نیست، چه شاید گفتن؟

[...]

صائب تبریزی

شکوه از گردش گردون ز بصیرت دورست

گوی چوگان قضا در حرکت مجبورست

ساخت هر زخم تو لب تشنه زخم دگرم

آب تیغ تو هم ای کان ملاحت شورست!

خصم بیجا به زبردستی خود می نازد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه