فروغ نور رخت آفتاب تابانست
ولی چه سود؟ که از چشم خلق پنهانست
دقیقه ایست درین عشق مست عالم سوز
در آن دقیقه نظر کن، که جای امعانست
اگرچه آتش نمرود آتشیست عظیم
بپیش چشم خلیل خدا گلستانست
دلی که دم زند از باد پای منصوری
ز پای دار نترسد، که مست عرفانست
کسی که روز سیاست ز سر ندارد باک
حلال باد شرابش، که مرد میدانست
مگر ز جام تو یک جرعه بر حریفان ریخت
که شام تا بسحر نعرهای مستانست
چراغ روی تو در حجرهای دیده من
حدیث روشنی شمع در شبستانست
ز غیر دوست حکایت نمی توان گفتن
چو ذکر دوست درآمد، چه جای افسانست؟
کمال عشق و هوایی که جان قاسم داشت
از آن صفت که شنیدی هزار چندانست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و قدرت عشق اشاره میکند و از نور و تابش عشق به عنوان آفتاب یاد میکند که هرچند زیباست اما از چشم مردم پنهان است. او به لحظهای از عشق اشاره میکند که دردناک و سوزان است و تاکید میکند که دلهای عاشق از خطر نمیترسند. شاعر میگوید در سیاست و زندگی، اگر کسی شجاع باشد و بتواند بر مشکلات غلبه کند، ارزشمند است. همچنین اشاره به نور محبوب خود دارد که میدرخشد و زندگی را روشن میکند. در نهایت، شاعر بیان میکند که عشق و زیباییهای آن، بیش از آنچه تصور میشود، عمیق و وسیع است.
هوش مصنوعی: نور زیبایی که از چهرهات ساطع میشود مانند تابش آفتاب است، اما چه فایده دارد وقتی که از دید مردم دور است و آنها نمیتوانند آن را ببینند؟
هوش مصنوعی: در این عشق شگفتانگیز، هر لحظه میتواند شعلهای برپاخیزد. در آن لحظه خاص، به دقت نگاه کن؛ زیرا آنجا فرصتی برای تأمل عمیق وجود دارد.
هوش مصنوعی: هرچند که آتش نمرود آتش بزرگی است، اما در مقابل چشمان ابراهیم خلیل، مانند یک گلستان به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: دل کسی که از نسیم و هوای وجود یک ولی الهی سخن میگوید، از مشکلات و چالشها هراسی ندارد، زیرا او در حال تجربه حالات معنوی و عرفانی است.
هوش مصنوعی: کسی که در روزهای سخت و مهم زندگی خود نگران نیست، شرابش حلال است، چون او مردی است که به میدان جنگ رفته و با چالشها روبرو شده است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که وقتی از شراب تو یک جرعه به رقیبان بپاشند، شب تا صبح صدای شور و حال مستی به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: چراغ وجود تو در دل من مانند داستانی است درباره روشنایی شمع در فضایی تاریک.
هوش مصنوعی: وقتی صحبت از دوست به میان میآید، نمیتوان از دیگران و داستانهایشان گفت. در این حال، دیگر جایی برای نقل قصههای بیربط باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: عشق کامل و روحی که قاسم داشت، از ویژگیهایی است که اگر بشنوی، هزاران برابر بیشتر از آن را درک میکنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کمال دین محمد محمد آنکه برای
جمال حضرت و صدر و وزیر سلطانست
نفاذ حکم و قضا و قدرت قدر وسع آنک
به حل و عقد ممالک منوب دورانست
سپهر برشده تا رای روشنش دیدست
[...]
دلم در آرزوی عشق روی جانانست
بعشق می نرسم این همه بلا زانست
همه ازین سوی عشقست هر چه رنج و بلاست
چو جان بعشق گروکشت کار اسانست
چو اهل عشق نباشی و لاف عشق زنی
[...]
به قامت تو که تشویش سرو بستان است
به طلعت تو که تشویر ماه تابان است
به ابروی تو که جفت است و در جهان طاق است
به گیسوی تو که دلگیر تر ز قطران است
به سینه ی تو که از رشک اش آب گردد سیم
[...]
اگرچه بلبل طبعم هزار دستانست
حدیث من گل صد برگ گلشن جانست
ز بیم چنگل شاهین جان شکار فراق
دلم چو مرغ چمن روز و شب در افغانست
چو تاب زلف عروسان حجله خانه ی طبع
[...]
بنای خاطر ما از غم تو ویرانست
ز سوز عشق رخت آتشیم در جانست
اگر ز من طلبد جان از او دریغم نیست
هزار جان عزیزم فدای جانانست
به عید روی تو گفتم به دل چه چاره کنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.