ایا صدری که از روی بزرگی
فلک را نیست با قدر تو بالا
خجل از قدر و رایت چرخ و انجم
غمی از دست و طبعت ابر و دریا
کله با همتت بنهاده کیوان
کمر در خدمتت بربسته جوزا
ثریا با علو همت تو
به نسبت چون ثری پیش ثریا
بر دست جوادت چرخ سفله
بر رای صوابت عقل شیدا
کفت پیوسته قسمتگاه روزی
درت همواره ماوا جای آلا
به فضل این قطعه برخوان تا که گردد
نهان بنده بر رای تو پیدا
به اقبال تو دارم عشرتی خوش
حریفانی چو بختت جمله برنا
مزین کرده مجلسمان نگاری
بنامیزد زهی شیرین و زیبا
نشسته ز اقتضای طالع سعد
به خلوت بارهی چون سعد و اسما
ز زلفش دست من چون روز وامق
ز وصلش روز من چون روی عذرا
موافق همچو با فرهاد شیرین
مساعد همچو با یوسف زلیخا
بر آن دل کرده خوش کز وصل دوشین
کهمان چونین بود امروز و فردا
چو چشمش نیم مستیم و مرا نیست
علاج درد او یعنی که صهبا
چه صفراهاست کامروز او نکردست
در این یک ساعت از سودای حمرا
به انعام تو میباید که گردد
نظام مجلس تو مجلس ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شبی دیرند و ظلمت را مهیا
چو نابینا درو دو چشم بینا
بامید قبولت بکر فکرم
چو بهر یوسف مصری زلیخا
بانواع نفایس خویشتن را
بسان نوعروسی کرده آسا
کسی کز خدمتت دوری کند هیچ
[...]
چو گشتند این چهار ارکان مهیا
ازان گرمی بر آمد سوی بالا
ترا توفیق خواهم در دعا تا
دهی هر کاردان را کاردانی
دگر باره چه صنعت کرد باما
سپهر سر کش فرتوت رعنا
بیک بازی سوی تحت الثری برد
برونق رفته کاری چون ثریا
چو گفتم کاستقامت یافت کارم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.