گنجور

 
قاسم انوار

میان باطن جانی و جان تویی، ای جان

همه تویی، بهمه حال، آشکار و نهان

مرا که دل بخرابات می کشد چه کنم؟

حدیث توبه و تقوی، بیان امن و امان؟

فلان، که معدن فضلست و مقتدای بشر

چو ذوق عشق ندارد، نگویمش انسان

که گفت پیر جعل را که: قاید راهست؟

نه قایدست ولی هست رهزن پنهان

تو دیده باز گشا، تا جمال جان بینی

که نیست خالی ازو هیچ ذره از اعیان

بجذبه دو جهان طی کند بیک ساعت

بطور عشق رسیدست سیر موسی جان

چه حکمتست درین قصه؟ کس نمی داند

تو در میان حجابی و عالمی نگران

نقاب را بگشا و فغان مستان بین

خوشست وقت تجلی خروش سرمستان

بگو که: قاسم بیچاره کلب کوچه ماست

چه کم شود که ز جودت گدا شود سلطان؟

 
 
 
عنصری

توانگری و بزرگی و کام دل بجهان

نکرد حاصل کس جز بخدمت سلطان

یمین دولت کایام ازو شود میمون

امین ملت کایمان ازو شود تابان

همه عنایت یزدان بجمله بهرۀ اوست

[...]

مشاهدهٔ ۷ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
فرخی سیستانی

بزرگی و شرف و قدر و جاه و بخت جوان

نیابد ایچکسی جز بمدحت سلطان

یمین دولت ابوالقاسم آفتاب ملکوک

امین ملت محمود پادشاه جهان

خدایگانی کاندر جهان بدین و بداد

[...]

مشاهدهٔ ۸ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ازرقی هروی

بهار تازه ز سر تازه کرد لاله ستان

برنگ لاله می از یار لاله روی ستان

جهان جوان شد و ما همچنو جوانانیم

می جوان بجوان ده درین بهار جوان

بشادکامی امروز داد خویش بده

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از ازرقی هروی
قطران تبریزی

اگر نجست زمانه بلای خلق جهان

چرا ز خلق جهان روی او بکرد نهان

اگر نخواست دلم زار و مستمند چنین

چرا نگاشت رخش خوب و دلفریب چنان

اگر نگشت دل من تنور آتش عشق

[...]

مشاهدهٔ ۷ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

شب دراز و ره دور و غربت و احزان

چگونه ماند تن یا چگونه ماند جان

بسان مردم بی هوش گشته زار و نزار

دلم ز درد غریبی تن از غم بهتان

مرا دو دیده به سیر ستارگان مانده

[...]

مشاهدهٔ ۱۲ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه