گنجور

 
قاسم انوار

هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نوی

بنده فرمان تو هرجا که ضعیفست و قوی

قیمت عشق ندانست دل و غافل ماند

قیمت در شب افروز نداند قروی

وصف آن یار ندانی، که ز دانش دوری

قدر جانان نشناسی، که بجان در گروی

در ره ار یک دل و یک رنگ شوی مقبولی

راه وحدت نتوان رفت بوصف بغوی

باغبانا، بجهان تخم نکو باید کاشت

هرچه کشتی، بیقین، باز همان را دروی

هرکرا لطف خدا شامل احوال شود

ره بمقصود برد زود بوصف نبوی

قاسمی،قصه جانان بصفت ناید راست

ره تحقیق میسر نشود تا نروی