هله! ای عشق کهن سال، که هر روز نوی
بنده فرمان تو هرجا که ضعیفست و قوی
قیمت عشق ندانست دل و غافل ماند
قیمت در شب افروز نداند قروی
وصف آن یار ندانی، که ز دانش دوری
قدر جانان نشناسی، که بجان در گروی
در ره ار یک دل و یک رنگ شوی مقبولی
راه وحدت نتوان رفت بوصف بغوی
باغبانا، بجهان تخم نکو باید کاشت
هرچه کشتی، بیقین، باز همان را دروی
هرکرا لطف خدا شامل احوال شود
ره بمقصود برد زود بوصف نبوی
قاسمی،قصه جانان بصفت ناید راست
ره تحقیق میسر نشود تا نروی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ عشق و ارزش آن صحبت میکند. شاعر به بیان اینکه عشق با گذر زمان همچنان تازه و نو میماند میپردازد و به قدرت و ضعف در عشق اشاره میکند. او میگوید که کسانی که بهای عشق را نمیدانند و در جهل باقی میمانند، نمیتوانند محبوب واقعی را بشناسند. همچنین، شاعر تأکید میکند که برای درک عشق و یافتن مسیر صحیح، باید دل و نیت خالصی داشت و در این راه صبر و تلاش لازم است. او به اهمیت کاشتن تخمهای خوب در باغ زندگی اشاره میکند که در نهایت همان میوهها را میدهد و میگوید که خداوند به کسانی که در جستجوی حقیقت و عشقاند، کمک خواهد کرد.
هوش مصنوعی: سلام بر عشق قدیمی! تو که هر روز نو میشوی، فرمان تو را در هر جایی که ضعف و قدرت وجود دارد، میپذیرم.
هوش مصنوعی: دل قیمت عشق را ندانست و در غفلت به سر میبرد. آن عاشق در شب تاریک، از ارزش واقعی عشق بیخبر ماند.
هوش مصنوعی: اگر نتوانی محبوب را توصیف کنی، به این دلیل است که از دانش و آگاهی دوری. قدر و ارزش معشوق را نمیشناسی، زیرا جان خودت در گرو اوست.
هوش مصنوعی: اگر در مسیر عشق، دل و نیتی واحد داشته باشی، در آن صورت میتوانی به محبوبی در راه اتحاد دست یابی؛ زیرا به شکل دوگانه نمیتوان به آن هدف رسید.
هوش مصنوعی: باغبان، باید در دنیا بذر کارهای نیک را بکارد. هر چیزی که بکاری، مطمئناً همان را برداشت خواهی کرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که مورد نعمت و رحمت خدا قرار بگیرد، به سرعت و به آسانی به هدف و مقصود خود میرسد، مثل پیامبر که در این مسیر رهنماست.
هوش مصنوعی: شخصی به نام قاسمی میگوید: داستان عشق و محبوب، بهصورت واقعی بیان نمیشود و تنها با تحقیق و تلاش میتوان به عمق آن پی برد، تا زمانی که خود را در مسیر عشق نگذاری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز گرد اکنون و آهستگشان بر سر و روی
آبکی خرد بزن خاک لب جوی بروی
جامهای بفکن و برگرد به پیرامن جوی
هر کجا تازه گلی یابی از مهرببوی
ای کمال النسب از بهر خداوند مگوی
کان ندیمان گزیده ز کجا کردی روی
هریکی همچو سگ لاک دوان از پس بوی
ضرر نقل و هلاک قدح و مرگ سبوی
بدم مفت دوان دربدر کوی بکوی
[...]
قُرطه بگشای و زمانی بنشین بیش مگوی
روی بنمای که امروز چنین دارد روی
درِ عذر و گرهِ موی ببند و بگشای
که پذیرایِ گره شد تنم از مویه چو موی
ای شده پایِ دلم آبله در جستن تو
[...]
اگر امشب بر من باشی و خانه نروی
یا علی شیر خدا باشی یا خود علوی
اندک اندک به جنون راه بری از دم من
برهی از خرد و ناگه دیوانه شوی
کهنه و پیر شدی زین خرد پیر گریز
[...]
بر گذشت از من و بنمود چو ماه از سر کوی
دلبر کافرم از چادر کافوری روی
کرده هر هفت سر هفته و گرمابه زده
عرق و آب چکانش چو گلاب از سر و موی
کند شد قوت رفتارم از آن تیزی خوی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.