گنجور

 
قاسم انوار

خوش خاطرم که یار مرا گفت: مرحبا

همراه مرحباست صفا در پی صفا

صافی شدست شیشه دل از صفای عشق

ای لطف مرحبای ترا جان و دل فدا!

زاهد، مگو محال که: از عشق توبه کن

من درد عشق را چه کنم، چون برم دوا؟

تقلید گفت: توبه و تحقیق گفت: عشق

مغلوب شد حکایت تقلید غالبا

چون شد یقین که غیر خدا نیست فاعلی

تلقین «مارمیت » بگو «اذ رمیت » را

جانم ز قصهای مکرر ملول شد

ای جان، بیا بماره توحید وانما

دل دولت وصال ترا رایگان نیافت

از بارهای بس که کشیدست بارها

بیرون ز شاهراه موحد سخن مگوی

این بود ابتدا و همینست انتها

چون واردیت نیست، مگو قصه از گزاف

بر شاهراه عشق بخوان رمز «هل اتا»

چندین مگو که: خون دل از دیده ریختم

فرزند حال باش و گذر کن ز ما مضا

قاسم، سخن مگوی ز هجران جان گداز

در ظل عاشقی شو و بگذر ز ماجرا

 
 
 
قطران تبریزی

تا داد باغ را سمن و گل بنونوا

بلبل همی سراید بر گل بنونوا

رود و سرود ساخته بر سرو فاخته

چون عاشقی که باشد معشوق او نوا

مشک و عبیر بارد بر گلستان شمال

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

چون نای بینوایم ازین نای بینوا

شادی ندید هیچ کس از نای بینوا

با کوه گویم آنچه ازو پر شود دلم

زیرا جواب گفته من نیست جز صدا

شد دیده تیره و نخورم غم ز بهر آنک

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
امیر معزی

آمدگه وداع چو تاریک شد هوا

آن مه‌ که هست جان و دلم را بدو هوا

گرمی‌ گرفته از جگر گرم او زمین

سردی‌ گرفته از نفس سرد من هوا

ماه تمام او شده چون آسمان کبود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سنایی

منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا

زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا

شد راستی خیانت و شد زیرکی سفه

شد دوستی عداوت و شد مردمی جفا

گشته‌ست باژگونه همه رسمهای خلق

[...]

وطواط

ای بر مراد رأی تو ایام رامضا

بسته میان بطاعت فرمان تو قضا

از جاه تو گرفته سیادت بسی شرف

وز فر تو فزوده وزارت بسی بها

خلق خدای را برعایت تویی پناه

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه