خوش خاطرم که یار مرا گفت: مرحبا
همراه مرحباست صفا در پی صفا
صافی شدست شیشه دل از صفای عشق
ای لطف مرحبای ترا جان و دل فدا!
زاهد، مگو محال که: از عشق توبه کن
من درد عشق را چه کنم، چون برم دوا؟
تقلید گفت: توبه و تحقیق گفت: عشق
مغلوب شد حکایت تقلید غالبا
چون شد یقین که غیر خدا نیست فاعلی
تلقین «مارمیت » بگو «اذ رمیت » را
جانم ز قصهای مکرر ملول شد
ای جان، بیا بماره توحید وانما
دل دولت وصال ترا رایگان نیافت
از بارهای بس که کشیدست بارها
بیرون ز شاهراه موحد سخن مگوی
این بود ابتدا و همینست انتها
چون واردیت نیست، مگو قصه از گزاف
بر شاهراه عشق بخوان رمز «هل اتا»
چندین مگو که: خون دل از دیده ریختم
فرزند حال باش و گذر کن ز ما مضا
قاسم، سخن مگوی ز هجران جان گداز
در ظل عاشقی شو و بگذر ز ماجرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و تأثیر آن بر روح و دل انسان میپردازد. او از لحظهای خوشایند یاد میکند که محبوبش به او سلام کرده و صفا و آرامش را به او هدیه کرده است. دل شاعر از عشق صاف شده و در این میان به زاهدانی که بر توبه تأکید دارند، میگوید که عشق را نمیتوان نادیده گرفت. شاعر بر این باور است که عشق حقیقی و وابستگی به خداوند، مسیری است که باید طی شود و نباید به سراغ توبه رفت. او همچنین اشاره میکند که زندگی با عشق همراه است و باید از هجران و غم فاصله گرفت و به عشق و وصال روی آورد. در نهایت، بر اهمیت ورود به شاهراه عشق و رهایش از مشغلههای دنیوی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: خوشحال هستم که دوستم به من گفت: سلام، خوش آمدی! رفاقت و محبت در کنار هم، زندگی را پر از شادی میکند.
هوش مصنوعی: دل من از زیبایی و صفای عشق پاک و روشن شده است. ای مهربان، جان و دل من فدای توست!
هوش مصنوعی: ای زاهد، نگو که نمیشود از عشق توبه کرد. من با درد عشق چه کنم، وقتی که درمانی برای آن ندارم؟
هوش مصنوعی: تقلید به معنای پیروی و پیروی از نظرات و رفتارهای دیگران است که در اینجا به توبه اشاره میکند. در مقابل، عشق که به معنای احساسات عمیق و واقعی است، بر آن تسلط یافته و نشاندهنده این است که عشق، غالب بر توبه و رفتارهای متعارف است. این بیت نشاندهنده این است که در بعضی مواقع، احساسات و عشق میتوانند بر تصمیمات و انتخابهای ما غلبه کنند.
هوش مصنوعی: زمانی که یقین حاصل شد که جز خداوند هیچ عاملی وجود ندارد، به خود بگو که "من نمیزنم" بلکه "او میزند".
هوش مصنوعی: دل من از شنیدن داستانهای تکراری خسته شده است، ای جان، بیا و به سوی یکتایی و حقیقت بپرداز.
هوش مصنوعی: دل به راحتی به وصال تو نرسید، زیرا بارهای زیادی را تحمل کرده است.
هوش مصنوعی: در خارج از مسیر درست و مستقیم، به کسی چیزی نگو. این یعنی که آغاز و پایان همه چیز در همین راستا قرار دارد.
هوش مصنوعی: چون تو هنوز وارد این مسیر نشدهای، بیهوده درباره عشق صحبت نکن و به جای آن به اشارهای از آیه «هل اتی» بپرداز.
هوش مصنوعی: نمیگویم که چقدر از غم و رنج جگرسوز خود اشک ریختهام، ولی حالا باید زندگیات را ادامه بدهی و از ما بگذر.
هوش مصنوعی: قاسم، دیگر از جدایی و درد آن صحبت نکن، در سایه عشق قرار بگیر و از این ماجرا بگذر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا داد باغ را سمن و گل بنونوا
بلبل همی سراید بر گل بنونوا
رود و سرود ساخته بر سرو فاخته
چون عاشقی که باشد معشوق او نوا
مشک و عبیر بارد بر گلستان شمال
[...]
چون نای بینوایم ازین نای بینوا
شادی ندید هیچ کس از نای بینوا
با کوه گویم آنچه ازو پر شود دلم
زیرا جواب گفته من نیست جز صدا
شد دیده تیره و نخورم غم ز بهر آنک
[...]
آمدگه وداع چو تاریک شد هوا
آن مه که هست جان و دلم را بدو هوا
گرمی گرفته از جگر گرم او زمین
سردی گرفته از نفس سرد من هوا
ماه تمام او شده چون آسمان کبود
[...]
منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا
زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا
شد راستی خیانت و شد زیرکی سفه
شد دوستی عداوت و شد مردمی جفا
گشتهست باژگونه همه رسمهای خلق
[...]
ای بر مراد رأی تو ایام رامضا
بسته میان بطاعت فرمان تو قضا
از جاه تو گرفته سیادت بسی شرف
وز فر تو فزوده وزارت بسی بها
خلق خدای را برعایت تویی پناه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.