گنجور

 
قاسم انوار

چو با تست مقصود، هرجا که هستی

گرش باز دانی ز هجران برستی

درین جست و جو دور رفتی وگر نی

چو خود را بدانی ازین جو بجستی

ز تحصیل عرفان محصل همین شد

که: حاصل تویی زین بلندی و پستی

ازان منتظم شد بتو نظم عالم

که شد بیت لطفی ز دیوان هستی

زهی!ساقی جان، که از لطف و احسان

ز بد مستی ما سر خم نبستی

ز جام خدا باده ناب بستان

که این می پرستی به از خود پرستی

بده یک دو جام دگر قاسمی را

که وقت خمارست و پایان مستی