بگوش سرو چه گفتی؟ که پای کوبانست
بگوش عقل چه گفتی، که مست و حیرانست
مرا مگوی که: آهسته باش و دم درکش
فغان من همه زان چشم مست فتانست
بیا بکوی خرابات عشق، تا بینی
ز شام تا بسحر نعرهای مستانست
دگر بما ز جفاهای یار قصه مگوی
که خلق او همه لطفست و عین احسانست
هنوز فکر سر و جان خویشتن داری
ز کوی عشق گذر کن، که جای شیرانست
بیا بمجلس عشاق بی نقاب، ای دوست
از آن که روی تو شمعست و عقل پروانست
چو مرگ هیچ کسی را امان نخواهد داد
خنک کسی که دلش با حریف و پیمانست
مرو بپیرو دیوان، که راه تاریکست
بیا، که عشق خدا خاتم سلیمانست
بخرقه خلق و روی زرد ما منگر
کمینه جرعه ما قلزمست و عمانست
ربود جان و دل عاشقان مسکین را
ترا که سرمه بچشمست و زلف در شانست
قلم برندی قاسم زدند روز ازل
بیا بگو: بقلم رفته را چه درمانست؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و حالتی مستی و حیرت ناشی از آن است. شاعر از زیباییهای عشق و زیباییهای معشوق سخن میگوید و از دیگران میخواهد که به عشق روی آورند و از جفاهای یار شکایت نکنند. او به عشق به عنوان راهی برای رهایی از اندوه و غم اشاره میکند و از شنیدن داستانها و نصایحی که مانع عشق میشوند، پرهیز میکند. شاعر دعوت میکند تا زندگی را به طور کامل و با دل شاد تجربه کنند، زیرا مرگ هر کس را در بر میگیرد و تنها دلهایی که با عشق پیوندی دارند، موفق میشوند. همچنین به ترک تزکیههای ظاهری و سادهلوحی که مانع عشق هستند، تأکید میکند و در نهایت به حقیقت عمیقتری از عشق اشاره دارد که فراتر از ظواهر است.
هوش مصنوعی: به درخت سرو بگو چه چیزی شنید که پایش را به زمین میکوبد. و به عقل بگو چه میشنود که اینگونه مست و سردرگم است.
هوش مصنوعی: به من نگو که آرام باش و صدایم را خفه کن، همهی نالهها و فریادهای من به خاطر آن چشمان سرمست و جذاب توست.
هوش مصنوعی: بیایید به جایی برویم که عشق در آن وجود دارد، تا ببینی که از غروب تا سپیدهدم، صدای شادی و شوری عاشقان بلندهست.
هوش مصنوعی: دیگر از بدیهای محبوب برای ما صحبت نکن، چون تمام ویژگیهای او مهربانی و خوبی است.
هوش مصنوعی: هنوز درگیر خودت و نیازهای شخصیات هستی؛ بهتر است از کوی عشق عبور کنی، چون آنجا مکانی است برای شیران و دلیران.
هوش مصنوعی: بیا به جمع عاشقان بدون هیچ گونه پرده و پوششی، ای دوست، زیرا که چهره زیبای تو مانند شمعی درخشان است و عقل ما مانند پروانهای در اطراف آن میچرخد.
هوش مصنوعی: در زندگی هیچکس نمیتواند از مرگ فرار کند، پس خوشا به حال کسانی که دلشان با دوستان و همراهانشان در صلح و دوستی است.
هوش مصنوعی: به دنبال دیوانگان نرو، زیرا مسیر آنها پر از تیرگی و ابهام است. بیا و با عشق به خدا همراه شو که این عشق، مانند انگشتر سلیمان ارزشمند و باطلنشدنی است.
هوش مصنوعی: به ظواهر و قیافه زرد و نازیبای ما نگاه نکن، چون این کمترین جرعهای که داریم، از دریا و عمان ارزشمندتر است.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، تو با زیباییهایت جان و دل عاشقان بیچاره را میدوزی. تو به اندازهای زیبا هستی که انگار سرمه در چشمانت و زلفهای تو در مقام و زیبایی قرار دارد.
هوش مصنوعی: در آغاز خلقت، تقدیر و سرنوشت انسانها با نوشتن قلم قاسم مشخص شده است. حالا سوال اینجاست که کسی که سرنوشتش به این شکل نوشته شده، چه راهی برای تغییر آن دارد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کمال دین محمد محمد آنکه برای
جمال حضرت و صدر و وزیر سلطانست
نفاذ حکم و قضا و قدرت قدر وسع آنک
به حل و عقد ممالک منوب دورانست
سپهر برشده تا رای روشنش دیدست
[...]
دلم در آرزوی عشق روی جانانست
بعشق می نرسم این همه بلا زانست
همه ازین سوی عشقست هر چه رنج و بلاست
چو جان بعشق گروکشت کار اسانست
چو اهل عشق نباشی و لاف عشق زنی
[...]
به قامت تو که تشویش سرو بستان است
به طلعت تو که تشویر ماه تابان است
به ابروی تو که جفت است و در جهان طاق است
به گیسوی تو که دلگیر تر ز قطران است
به سینه ی تو که از رشک اش آب گردد سیم
[...]
اگرچه بلبل طبعم هزار دستانست
حدیث من گل صد برگ گلشن جانست
ز بیم چنگل شاهین جان شکار فراق
دلم چو مرغ چمن روز و شب در افغانست
چو تاب زلف عروسان حجله خانه ی طبع
[...]
بنای خاطر ما از غم تو ویرانست
ز سوز عشق رخت آتشیم در جانست
اگر ز من طلبد جان از او دریغم نیست
هزار جان عزیزم فدای جانانست
به عید روی تو گفتم به دل چه چاره کنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.