گنجور

 
قاسم انوار

بگوش سرو چه گفتی؟ که پای کوبانست

بگوش عقل چه گفتی، که مست و حیرانست

مرا مگوی که: آهسته باش و دم درکش

فغان من همه زان چشم مست فتانست

بیا بکوی خرابات عشق، تا بینی

ز شام تا بسحر نعرهای مستانست

دگر بما ز جفاهای یار قصه مگوی

که خلق او همه لطفست و عین احسانست

هنوز فکر سر و جان خویشتن داری

ز کوی عشق گذر کن، که جای شیرانست

بیا بمجلس عشاق بی نقاب، ای دوست

از آن که روی تو شمعست و عقل پروانست

چو مرگ هیچ کسی را امان نخواهد داد

خنک کسی که دلش با حریف و پیمانست

مرو بپیرو دیوان، که راه تاریکست

بیا، که عشق خدا خاتم سلیمانست

بخرقه خلق و روی زرد ما منگر

کمینه جرعه ما قلزمست و عمانست

ربود جان و دل عاشقان مسکین را

ترا که سرمه بچشمست و زلف در شانست

قلم برندی قاسم زدند روز ازل

بیا بگو: بقلم رفته را چه درمانست؟

 
 
 
امکانات حسابداری شخصی تدبیر
انوری

کمال دین محمد محمد آنکه برای

جمال حضرت و صدر و وزیر سلطانست

نفاذ حکم و قضا و قدرت قدر وسع آنک

به حل و عقد ممالک منوب دورانست

سپهر برشده تا رای روشنش دیدست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
کمال‌الدین اسماعیل

دلم در آرزوی عشق روی جانانست

بعشق می نرسم این همه بلا زانست

همه ازین سوی عشقست هر چه رنج و بلاست

چو جان بعشق گروکشت کار اسانست

چو اهل عشق نباشی و لاف عشق زنی

[...]

حکیم نزاری

به قامت تو که تشویش سرو بستان است

به طلعت تو که تشویر ماه تابان است

به ابروی تو که جفت است و در جهان طاق است

به گیسوی تو که دلگیر تر ز قطران است

به سینه ی تو که از رشک اش آب گردد سیم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
جهان ملک خاتون

بنای خاطر ما از غم تو ویرانست

ز سوز عشق رخت آتشیم در جانست

اگر ز من طلبد جان از او دریغم نیست

هزار جان عزیزم فدای جانانست

به عید روی تو گفتم به دل چه چاره کنم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
قاسم انوار

صبا چه گفت بگوش چمن که خندانست؟

میان صحن گلستان خروش مستانست

چه حالتست سمن را که سرگران شده است؟

چه بود سرو سهی را که پای کوبانست؟

چه حالتست که نرگس پیاله می دارد؟

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قاسم انوار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه