گاهی درون پرده عزت نهان شود
گاهی هزار پرده بدرد،عیان شود
گاهی درون پرده جهانی بهم زند
گاهی برون پرده جهان در جهان شود
گه در طریق عزت امان زمین بود
گاهی درون پرده امام زمان شود
گاهی امین مدرسه و خانقه بود
گاهی امیر کوچه دردی کشان بود
گاهی غمش برای دلم ارغنون زند
گاهی بحسن و لطف گل ارغوان شود
او بی نشان و جمله عالم نشان اوست
گه در نشان نماید و گه بی نشان شود
گر پرسدم که قاسم مسکین ما کجاست؟
رویم ازین شرف چو مه آسمان شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات به بررسی حالات و مراتب مختلف وجود انسان و تجلیات الهی در زندگی میپردازد. در یک زمان ممکن است انسان در پرده عزت و احترام باشد و در زمان دیگر در پردههای مختلفی به آزمونها و چالشها مواجه شود. این شعر به توصیف حالات متفاوتی میپردازد که انسان ممکن است تجربه کند؛ از احساس قرب و نزدیکی به خدا تا مواجهه با سختیها و غمها. همچنین اشاره به وجود شخصی دارد که ممکن است در موقعیتهای مختلف، از مقام معنوی تا اجتماعی، قرار بگیرد و اینکه حتی در حیات روزمره هم میتوان به جستجوی معانی عمیق و الهی پرداخت. در نهایت، شاعر میپرسد که قاسم، که نماد یک انسان نیکوکار و روحانی است، کجاست و به این ترتیب تاکید دارد که در جستجوی علم و معرفت، باید به دنبال جوهر حقیقت بود.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، مقام و ارزش انسان در پس پردهای پنهان مانده و مشخص نمیشود، و در مواقع دیگری، هزاران پرده مانع از دیده شدن او نمیشود و به روشنی نمایان میگردد.
هوش مصنوعی: گاهی در عالم خیال یا تصور، دنیا به هم ریخته و دچار آشفتگی میشود و گاهی هم در واقعیت، دنیا به شکل دیگری جلوهگر میشود.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات در مسیر جلال و شرف، نیاز به حفظ امنیت و آرامش وجود دارد و گاهی اوقات نیز ممکن است در سایه امام زمان، به حمایت و یاری او دست یابیم.
هوش مصنوعی: گاهى به عنوان یک معلم و مربى در مدرسه و خانقاه حضور داشتم و زمانى دیگر به عنوان یک مقام و سرپرست در محله، گرفتار درد و رنج مردم بودم.
هوش مصنوعی: گاهي غم او برای دلم همچون آهنگ نغمهای میزند و گاه با زیبایی و نیکیاش، مانند گل ارغوانی میشود.
هوش مصنوعی: او خود بینشان است، اما همهی جهان نشانهی اوست. گاه خود را به شکل نشانها نمایان میکند و گاه در بینشان بودن باقی میماند.
هوش مصنوعی: اگر از من بپرسند که قاسم بیچاره ما کجاست، چهرهام از این مقام و مرتبت چون ماه آسمان روشن خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاخی برآمد از بر شاخ درخت تود
تاخی ز مشک و شاخ ز عنبر درخت عود
گر فرخی بمرد، چرا عنصری نمرد؟
پیری بماند دیر و جوانی برفت زود
فرزانهای برفت و ز رفتنْش هر زیان
دیوانهای بماند و ز ماندنْش هیچ سود
ای آنکه از خصال تو قدر هدی فزود
بادا ستوده ، هر که خصال ترا ستود
طاعت ترا سزد ، بجهان در ، که چون تویی
زین پس نبود خواهد وزین پیش هم نبود
در دور هشت چرخ ز ترکیب چار طبع
[...]
گفتم ترا مدیح دریغا مدیح من
خود کردهام ندارد باکرد خویش سود
چون احتلام بود مرا مدح گفتنت
بیدار گشتم آب نه درجای خویش بود
رُهبان دَیْر را سببِ عاشقی چه بود؟
کاو روی راز دیر به خَلقان نمینمود
از نیستی دو دیده به کس مینکرد باز
وز راستی روانِ خلایق همیربود
چون در فتاد در محنِ عشق زان سپس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.