«اسمعوا منی، یا اولی الالباب »:
همه لبند و دوست لب لباب
همه در وقت آشکار و نهان
این حکایت کنند چنگ و رباب
هرچه بشنید در میان آرد
بهمان وصف عود در مضراب
جز تو کس نیست از ظهور و بطون
بهمین شد تمام فصل خطاب
ما بمحبوب راز می گوییم
«اغلق الباب، ایهاالبواب »
سخنی می رود ز شوق درون
این سخن را بذوق جان دریاب
سخن از روی و زلف او گویم
قصه روشن و شب مهتاب
هر زمانی ندا رسد از غیب:
دل مبندید در رباط خراب
قاسمی روی بر زمین دارد
رو ازین خسته فقیر متاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار به صاحبان خرد و دلهای آگاه اشاره دارد و دعوت به گوش کردن و فهم کردن میکند. شاعر از عشق و رازهای درون سخن میگوید و بر اهمیت ارتباط با محبوب واقعی تأکید میکند. او میفرماید که همه در هر لحظه از زمان داستان عشق و زیبایی را با ساز و آواز خود میگویند. همچنین به این نکته اشاره دارد که عشق و شور درونی، رمز و رازی دارد که تنها به محبان و عارفان آشکار میشود. در نهایت، از مخاطب میخواهد تا دل خود را به عشق ببندد و از غم و اندوه رها شود.
هوش مصنوعی: به سخنان من گوش دهید، ای صاحبان خرد و اندیشه. همه چیز زیبا و ارزشمند است و دوستان نیز در نهایت ارزشمند و گرانبها هستند.
هوش مصنوعی: همه در زمانهای مختلف، چه زمانی که مشخصند و چه زمانی که پنهاناند، داستان چنگ و رباب را بازگو میکنند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که بشنود، آن را به همان شیوهای که عود با مضراب نواخته میشود، بیان میکند.
هوش مصنوعی: غیر از تو، هیچکس دیگر در درون و بیرون وجود ندارد که تمام فصل گفتگو و خطاب به او ختم شود.
هوش مصنوعی: ما با محبوب خود به طور خصوصی صحبت میکنیم و از دربان میخواهیم که در را ببندد.
هوش مصنوعی: صحبتی از شوق در دل دارم که باید با جان و دل دریافت کنی.
هوش مصنوعی: به زیبایی و دلربایی چهره و موهای او اشاره میکنم، داستانی روشن و درخشان همانند شبهای پرنور ماه.
هوش مصنوعی: هرگاه ندایی از عالم غیب به انسان برسد، نباید خود را در محدودیتها و شرایط نامناسب قرار دهد.
هوش مصنوعی: قاسمی به خاطر حالتی که دارد، بر زمین افتاده و از روی خود به این فقیر خسته نگاه نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر سؤالی کز آن لب سیراب
دوش کردم همه بداد جواب
گفتمش جز شبت نشاید دید
گفت پیدا بشب بود مهتاب
گفتم از تو که برده دارد مهر
[...]
به چه ماند جهان مگر به سراب
سپس او تو چون دوی به شتاب؟
چون شدستند خلق غره بدو
همه خرد و بزرگ و کودک و شاب؟
زانکه مدهوش گشتهاند همه
[...]
لاله داری شکفته بر مهتاب
مشگ داری گرفته بر مه تاب
مشگ چون موی تو ندارد بوی
ماه چون روی تو ندارد تاب
پیل با عشق تو ندارد پای
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
من مسکین در این رباط خراب
ساخته خانه بر ره سیلاب
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.