ای باد صبحدم خبری ده ز یار من
کز هجر او شدست پژولیده کار من
او بود غمگسار من اندر همه جهان
او رفت و نیست جز غم او غمگسار من
بیکار نیستم که مرا عشق اوست کار
بییار نیستم چو غمش هست یار من
هرگونهای شمار گرفتم ز روز وصل
هرگز نبود فرقت او در شمار من
کو آن کسی که کرد شکایت ز روزگار
تا بنگرد به روز من و روزگار من
پرخون دل و کنار همی خوانم این غزل
بربود روزگار ترا از کنار من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این غزل، شاعر از حال و روز خود در نتیجه دوری از معشوق سخن میگوید. او از غمهای ناشی از جدایی و تاثیر آن بر زندگیاش مینالد. معشوق او تنها مرهم دردهایش بوده و حالا که رفته، تنها غم او باقی مانده است. شاعر تاکید میکند که عشق او تمام وجودش را فرا گرفته و فرقی نمیکند که در کنار معشوق باشد یا نه، زیرا غم او همیشه با اوست. او به دیگران میگوید که روزگار چقدر بر او سخت گذشته و از دل خونین خود خبر میدهد.
هوش مصنوعی: ای باد صبحگاهی، لطفاً پیغامی از محبوبم به من برسان، زیرا دوری از او باعث شده که حال من خراب و پژمرده شود.
هوش مصنوعی: او در تمام دنیا تنها مایهٔ آرامش و تسکین دل من بود، حالا که رفته است، غیر از اندوه او هیچ چیز دیگری مرا دچار غم نکرده است.
هوش مصنوعی: من بیکار نیستم زیرا عشق او، کار من است. همچنین بییار نیستم چون غمش همیشه همراه من است.
هوش مصنوعی: در روزهایی که با او بودم، هر گونه احساسی را تجربه کردم، اما هیچ گاه جدایی او را جزو حساب و کتابهای خود قرار ندادم.
هوش مصنوعی: کیست آن فردی که از روزگار شکایت کرده باشد تا نگاهی به روزهای من و شرایط من بیندازد؟
هوش مصنوعی: دلشکسته و پرغصهام، این شعر را به یاد تو میخوانم، اما روزگار تو را از کنارم گرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا کی کنی گله که نه خوب است کار من
وز تیر ماه تیرهتر آمد بهار من؟
چون بنگری که شست بدادی به طمع شش
نوحه کنی که وای گل و وای خار من
چون من ز بهر مال دهم روزگار خویش
[...]
ای خوشدل ای عزیز گرانمایه یار من
ای نیکخواه یار من و دوستدار من
رفتی و هیچ گونه نیابی ز غم قرار
با خویشتن ببردی مانا قرار من
مهجورم و به روز فراق تو جفت من
[...]
بربود روزگار تو را از کنار من
وز تن ببرد داغ فراقت قرار من
جفت دگر کسی و غمان تو جفت من
یار دگر کسی و فراق تو یار من
تو شادمانه جای دگر بر مراد خویش
[...]
تا پسندی ز من سر زلف ، ای نگار من
شوریده گشت چون سر زلف تو کار من
بر عارض تو زلف تو گشتست بی قرار
زان بی قرار زلف ربودی قرار من
تو جفت دیگری شدی و درد جفت من
[...]
امروز باز شکل دگرگشت یار من
یادی نکرد از من و از روزگار من
صد ره فتاده بر ره خویشم بدید و هیچ
رحمت نکرد بر دل امیدوار من
مردم در آرزوی کناری و بخت بد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.