گنجور

 
انوری

کرد عالی بنای این مجدود

اختر سعد و طالع مسعود

از برای نزول میر عمید

صدر دنیا ضیاء دین مودود

آنکه حکمش دهد ز روی نفاذ

آتش و آب را نزول وصعود

به تفکر رسد به سر فلک

به تجسس رسد به وهم حسود

دل او برده بارنامهٔ بحر

کف او کرده کارنامهٔ جود

هست فرمانش رهنمای قضا

هست احسانش نقش بند وجود

نیست بر رای او غلط ممکن

نیست از عقل کل خطا معهود

ای ز حزم تو در حوالی ملک

دولت و فتنه در قیام و قعود

وی ز عدل تو در نواحی دهر

جور و انصاف در صدور و ورود

پیش ذهن تو غیب برده رکوع

پیش کلک تو کرده وحی سجود

به کمال خدای گر به جز اوی

هست کاملتر از تو یک موجود

تا که افلاک را در این حرکت

نیست کون و فساد کس مقصود

باد عمر تو درحصول مراد

همچو دوران چرخ نامعدود

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
قطران تبریزی

ملکان را ز آسمان کبود

چون تو هرگز کریم و راد نبود

هرگز از تو کسی بلا نکشید

هرگز از تو کسی جفا نشنود

عید فرخنده باد بر تو ملک

[...]

وطواط

آفتاب جلال و عالم جود

که چنو در جهان نشد موجود

خان عادل ، کمال دولت و دین

گوهر کان محمدت ، محمود

آنکه او راست طلعت میمون

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه