در بخش اول شعرهایی را فهرست کردهایم که در آنها حافظ مصرع یا بیتی از سعدی را عیناً نقل قول کرده است:
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۹۰
حافظ (بیت هفتم): جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب - که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را
سعدی (بیت سوم): جز این قدر نتوان گفت بر جمال تو عیب - که مهربانی از آن طبع و خو نمیآید
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۶۹ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۱۸
حافظ (بیت دوم): چون چشم تو دل میبرد از گوشه نشینان - همراه تو بودن گنه از جانب ما نیست
سعدی (بیت سوم): دنبال تو بودن گنه از جانب ما نیست - با غمزه بگو تا دل مردم نستاند
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۷۰ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۱۵
حافظ (بیت آخر): سر پیوند تو تنها نه دل حافظ راست - کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست
سعدی (بیت آغازین): کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست - یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۷۳ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۰۳
حافظ (بیت آخر): غیر از این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است - در سراپای وجودت هنری نیست که نیست
سعدی (بیت چهارم): در سراپای وجودت هنری نیست که نیست - عیبت آن است که بر بنده نمیبخشایی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۲۲ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۸۶
حافظ (بیت دوم): حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست - که آشنا سخن آشنا نگه دارد
سعدی (بیت آخر): حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست - یکی تمام بود مطلع بر اسرارم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۹۶ :: سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۵۱
حافظ (بیت هشتم): می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب - بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند
سعدی (بیت سوم): هفتاد زلت از نظر خلق در حجاب - بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنیم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۱۵ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۶۵
حافظ (بیت دوم): اگر چه خرمن عمرم غم تو داد به باد - به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
سعدی (بیت آغازین): به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم - ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۱۶ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۷۱
حافظ (بیت آخر): حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی - من از آن روز که دربند توام آزادم
سعدی (بیت آغازین): من از آن روز که دربند توام آزادم - پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۲۳ :: سعدی » مواعظ » مثنویات » شماره ۳۲
حافظ (بیت ششم): من از بازوی خود دارم بسی شکر - که زور مردم آزاری ندارم
سعدی (بیت آخر): کجا خود شکر این نعمت گزارم - که زور مردم آزاری ندارم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۵۱ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۴۳
حافظ (بیت سوم): در کوی عشق شوکت شاهی نمیخرند - اقرار بندگی کن و اظهار چاکری
سعدی (بیت آخر): سعدی تو کیستی که دم دوستی زنی - دعوی بندگی کن و اقرار چاکری
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۷۶ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۱۵
حافظ (بیت پنجم): خیال تیغ تو با ما حدیث تشنه و آب است - اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
سعدی (بیت آخر): سر از کمند تو سعدی به هیچ روی نتابد - اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۸۴ :: سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۱۱
حافظ (بیت ششم): صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم - عاشقان را نبود چاره بجز مسکینی
سعدی (بیت پنجم): صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم - همه دانند که در صحبت گل خاری هست
در بخش دوم مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴ : اگر تو فارغی از حال دوستان یارا - فراغت از تو میسر نمیشود ما را
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵ : شب فراق نخواهم دواج دیبا را - که شب دراز بود خوابگاه تنها را
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۳ : سپاس دار خدای لطیف دانا را - که لطف کرد و به هم برگماشت اعدا را
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۴ - ظاهرا در ستایش صاحب دیوان است : سخن به ذکر تو آراستن مراد آنست - که پیش اهل هنر منصبی بود ما را
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴ : صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را - که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۷ : مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا - گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۵ : دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را - دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۷ : چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را - چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۳ : ای که انکار کنی عالم درویشان را - تو ندانی که چه سودا و سرست ایشان را
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۹ : رونق عهد شباب است دگر بستان را - میرسد مژده گل بلبل خوش الحان را
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۱ : چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت - که یک دم از تو نظر بر نمیتوان انداخت
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۶ : خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت - به قصد جان من زار ناتوان انداخت
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۰ : چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست - که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
سعدی » مواعظ » مراثی » ذکر وفات امیرفخرالدین ابیبکر طاب ثراه : وجود عاریتی دل درو نشاید بست - همانکه مرهم جان بود دل به نیش بخست
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۲ : چنین که هست نماند قرار دولت و ملک - که هر شبی را بیاختلاف روزی هست
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۳ : علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد - دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۵ : شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست - صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۸ : به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست - که مونس دم صبحم دعای دولت توست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۳ : اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست - مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۲ : چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست - سخن شناس نهای جان من خطا این جاست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۰ : عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست - کان که عاشق شد از او حکم سلامت برخاست
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۱ : دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست - گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۸۹ : بتا هلاک شود دوست در محبت دوست - که زندگانی او در هلاک بودن اوست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۹۱ : سفر دراز نباشد به پای طالب دوست - که زنده ابدست آدمی که کشته اوست
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۵۸ : سر ارادت ما و آستان حضرت دوست - که هر چه بر سر ما میرود ارادت اوست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۱۵ : کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست - یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۷۰ : مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست - دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۵۵ : زان گه که بر آن صورت خوبم نظر افتاد - از صورت بی طاقتیم پرده برافتاد
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۱۰ : پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد - وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۶۸ : کس این کند که دل از یار خویش بردارد - مگر کسی که دل از سنگ سختتر دارد
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۱۶ : کسی که حسن و خط دوست در نظر دارد - محقق است که او حاصل بصر دارد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۷۰ : غلام آن سبک روحم که با من سر گران دارد - جوابش تلخ و پنداری شکر زیر زبان دارد
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۲۰ : بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد - بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱۷۴ : آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد - نه دل من که دل خلق جهانی دارد
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۲۵ : شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد - بنده طلعت آن باش که آنی دارد
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۵۵ : تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود - گمان مبر که برآید ز خام هرگز دود
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۲۵ : اگر خدای نباشد ز بندهای خشنود - شفاعت همه پیغمبران ندارد سود
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۰۵ : امیر ما عسل از دست خلق مینخورد - که زهر در قدح انگبین تواند بود
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۰۶ : چه گنجها بنهادند و دیگری برداشت - چه رنجها بکشیدند و دیگری آسود
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۱۰ : هزار سال به امید تو توانم بود - اگر مراد برآید هنوز باشد زود
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۱۹ : کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود - بنفشه در قدم او نهاد سر به سجود
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۵۶ : نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود - با رفیقی دو که دایم نتوان تنها بود
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۰۳ : سالها دفتر ما در گرو صهبا بود - رونق میکده از درس و دعای ما بود
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۰۴ : یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود - رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۶۱ : یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود - کو را به سر کشته هجران گذری بود
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۱۶ : آن یار کز او خانه ما جای پری بود - سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۶۲ : عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود - مجنون از آستانه لیلی کجا رود
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۲۷ : بسیار سالها به سر خاک ما رود - کاین آب چشمه آید و باد صبا رود
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۲۰ : از دیده خون دل همه بر روی ما رود - بر روی ما ز دیده چه گویم چهها رود
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۶۵ : هر که را باغچهای هست به بستان نرود - هر که مجموع نشستست پریشان نرود
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۲۳ : هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود - هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۷۶ : به حسن دلبر من هیچ در نمیباید - جز این دقیقه که با دوستان نمیپاید
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۷۹ : فراق را دلی از سنگ سختتر باید - مرا دلیست که با شوق بر نمیآید
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۲۸۰ : مرو به خواب که خوابت ز چشم برباید - گرت مشاهده خویش در خیال آید
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۲۰ : حقیقتیست که دانا سرای عاریتی - ز بهر هشتن و پرداختن نفرماید
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۳۰ : اگر به باده مشکین دلم کشد شاید - که بوی خیر ز زهد ریا نمیآید
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۲۹ : خوشست درد که باشد امید درمانش - دراز نیست بیابان که هست پایانش
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۸۰ : چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش - به هر شکسته که پیوست تازه شد جانش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۳۳ : خطا کردی به قول دشمنان گوش - که عهد دوستان کردی فراموش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۳۴ : قیامت باشد آن قامت در آغوش - شراب سلسبیل از چشمه نوش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۳۵ : یکی را دست حسرت بر بناگوش - یکی با آن که میخواهد در آغوش
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۸۲ : ببرد از من قرار و طاقت و هوش - بت سنگین دل سیمین بناگوش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۳۷ : گر یکی از عشق برآرد خروش - بر سر آتش نه غریبست جوش
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۸۴ : هاتفی از گوشه میخانه دوش - گفت ببخشند گنه می بنوش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۳۸ : دلی که دید که غایب شدست از این درویش - گرفته از سر مستی و عاشقی سر خویش
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۹۰ : دلم رمیده شد و غافلم من درویش - که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
حافظ » اشعار منتسب » شماره ۱۵ : به جد و جهد چو کاری نمیرود از پیش - به کردگار رها کرده به مصالح خویش
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۴۳ : به عمر خویش ندیدم شبی که مرغ دلم - نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۹۵ : سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ - که تا چو بلبل بیدل کنم علاج دماغ
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۴۷ : جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال - شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۵۸ : چنانکه مشرق و مغرب به هم نپیوندند - میان عالم و جاهل تألفست محال
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۶۰ : کسان که تلخی حاجت نیازمودستند - ترش کنند و بتابند روی از اهل سؤال
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۰۳ : شممت روح وداد و شمت برق وصال - بیا که بوی تو را میرم ای نسیم شمال
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۵۰ : من ایستادهام اینک به خدمتت مشغول - مرا از آن چه که خدمت قبول یا نه قبول
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۵۱ : نشسته بودم و خاطر به خویشتن مشغول - در سرای به هم کرده از خروج و دخول
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۰۶ : اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول - رسد به دولت وصل تو کار من به اصول
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۶۵ : به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم - ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۱۵ : به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستم - بیا بگو که ز عشقت چه طرف بربستم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۶۷ : من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم - تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۱۴ : دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم - لیکن از لطف لبت صورت جان میبستم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۷۱ : من از آن روز که دربند توام آزادم - پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۱۶ : زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم - ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۱۷ : فاش میگویم و از گفته خود دلشادم - بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۸۳ : میروم وز سر حسرت به قفا مینگرم - خبر از پای ندارم که زمین میسپرم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۲۸ : من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم - لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۸۴ : نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم - برفت در همه عالم به بی دلی خبرم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۸۵ : یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم - گرم چو عود بر آتش نهند غم نخورم
سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شماره ۱۳ : مرا به صورت شاهد نظر حلال بود - که هرچه مینگرم شاهدست در نظرم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۳۰ : تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم - تبسمی کن و جان بین که چون همیسپرم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۹۷ : از تو با مصلحت خویش نمیپردازم - همچو پروانه که میسوزم و در پروازم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۹۸ : نظر از مدعیان بر تو نمیاندازم - تا نگویند که من با تو نظر میبازم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۳۵ : در خرابات مغان گر گذر افتد بازم - حاصل خرقه و سجاده روان دربازم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۱۱ : گر تیغ برکشد که محبان همیزنم - اول کسی که لاف محبت زند منم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۴۳ : چل سال بیش رفت که من لاف میزنم - کز چاکران پیر مغان کمترین منم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۲۳ : ز دستم بر نمیخیزد که یک دم بی تو بنشینم - بجز رویت نمیخواهم که روی هیچ کس بینم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۵۴ : به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم - بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۵۶ : گرم از دست برخیزد که با دلدار بنشینم - ز جام وصل مینوشم ز باغ عیش گل چینم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۳۱ : امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم - خواب در روضه رضوان نکند اهل نعیم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۳۲ : ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم - الله الله تو فراموش مکن عهد قدیم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۶۷ : فتوی پیر مغان دارم و قولیست قدیم - که حرام است می آن جا که نه یار است ندیم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۳۷ : بگذار تا مقابل روی تو بگذریم - دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۷۲ : بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم - کز بهر جرعهای همه محتاج این دریم
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۴۳ : بکن چندان که خواهی جور بر من - که دستت بر نمیدارم ز دامن
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۸۹ : چو گل هر دم به بویت جامه در تن - کنم چاک از گریبان تا به دامن
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۶۵ : میان باغ حرامست بی تو گردیدن - که خار با تو مرا به که بی تو گل چیدن
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۹۳ : منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن - منم که دیده نیالودهام به بد دیدن
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۴۸۳ : راستی گویم به سروی ماند این بالای تو - در عبارت مینیاید چهره زیبای تو
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۱۰ : ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو - زینت تاج و نگین از گوهر والای تو
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۰۳ : تو پری زاده ندانم ز کجا میآیی - کادمیزاده نباشد به چنین زیبایی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۹۰ : در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی - خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۰۶ : دریچهای ز بهشتش به روی بگشایی - که بامداد پگاهش تو روی بنمایی
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۶۰ - تنبیه و موعظت : دریغ روز جوانی و عهد برنایی - نشاط کودکی و عیش خویشتن رایی
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۶۱ - تغزل و ستایش صاحب دیوان : شبی و شمعی و گویندهای و زیبایی - ندارم از همه عالم دگر تمنایی
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۹۲ : امید عافیت آنگه بود موافق عقل - که نبض را به طبیعت شناس بنمایی
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۹۵ : ضمیر مصلحت اندیش هر چه پیش آید - به تجربت بزند بر محک دانایی
حافظ » قطعات » قطعه شماره ۲۹ : به من سلام فرستاد دوستی امروز - که ای نتیجهٔ کلکت سواد بینایی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۹۱ : به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی - خیال سبزخطی نقش بستهام جایی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۱۱ : هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی - ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۹۳ : ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی - دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۲۷ : ای باد که بر خاک در دوست گذشتی - پندارمت از روضه بستان بهشتی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۳۶ : آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتی - گردون ورق هستی ما درننوشتی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۳۱ : ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی - حق را به روزگار تو با ما عنایتی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۳۷ : ای قصه بهشت ز کویت حکایتی - شرح جمال حور ز رویت روایتی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۳۹ : نگارا وقت آن آمد که دل با مهر پیوندی - که ما را بیش از این طاقت نماندست آرزومندی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۴۰ : سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی - خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۴۳ : ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری - آن جا که باد زهره ندارد خبر بری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۵۱ : رفتی و همچنان به خیال من اندری - گویی که در برابر چشمم مصوری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۵۴ : کس درنیامدست بدین خوبی از دری - دیگر نیاورد چو تو فرزند مادری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۵۸ : هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری - بار دوم ز بار نخستین نکوتری
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۵۵ - در پند و اندرز : ای نفس اگر به دیدهٔ تحقیق بنگری - درویشی اختیار کنی بر توانگری
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۲۰۲ : غماز را به حضرت سلطان که راه داد؟ - همصحبت تو همچو تو باید هنروری
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۵۱ : خوش کرد یاوری فلکت روز داوری - تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۵۹ : چون است حال بستان ای باد نوبهاری - کز بلبلان برآمد فریاد بیقراری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۶۳ : عمری به بوی یاری کردیم انتظاری - زان انتظار ما را نگشود هیچ کاری
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۴۴ : شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری - یاران صلای عشق است گر میکنید کاری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۶۲ : دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری - و گر نه فتنه ندیدی به خواب بیداری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۶۴ : مرا دلیست گرفتار عشق دلداری - سمن بری صنمی گلرخی جفاکاری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۶۵ : من از تو روی نپیچم گرم بیازاری - که خوش بود ز عزیزان تحمل خواری
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۵۶ - در پند و ستایش : بزن که قوت بازوی سلطنت داری - که دست همت مردانت میدهد یاری
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۵۷ - در ستایش : گرین خیال محقق شود به بیداری - که روی عزم همایون ازین طرف داری
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۲۰۳ : اگر ممالک روی زمین به دست آری - وز آسمان بربایی کلاه جباری
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۲۰۵ : شنیدهام که فقیهی به دشتوانی گفقت - که هیچ خربزه داری رسیده؟ گفت آری
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۲۰۶ : گر از خراج رعیت نباشدت باری - تو برگ حاشیت و لشکر از کجا آری؟
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۴۳ : چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری - خورد ز غیرت روی تو هر گلی خاری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۶۹ : حدیث یا شکرست آن که در دهان داری - دوم به لطف نگویم که در جهان داری
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۴۵ : تو را که هر چه مراد است در جهان داری - چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۸۰ : گر درون سوختهای با تو برآرد نفسی - چه تفاوت کند اندر شکرستان مگسی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۵۵ : عمر بگذشت به بیحاصلی و بوالهوسی - ای پسر جام میام ده که به پیری برسی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۹۴ : ترحم ذلتی یا ذا المعالی - و واصلنی اذا شوشت حالی
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۲۱۵ : نظر کردم به چشم رای و تدبیر - ندیدم به ز خاموشی خصالی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۶۳ : سلام الله ما کر اللیالی - و جاوبت المثانی و المثالی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۹۵ : هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی - الا بر آن که دارد با دلبری وصالی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۶۲ : یا مبسما یحاکی درجا من اللالی - یا رب چه درخور آمد گردش خط هلالی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۶۴ : بگرفت کار حسنت چون عشق من کمالی - خوش باش زان که نبود این هر دو را زوالی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۵۹۶ : مرا تو جان عزیزی و یار محترمی - به هر چه حکم کنی بر وجود من حکمی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۷۱ : ز دلبرم که رساند نوازش قلمی - کجاست پیک صبا گر همیکند کرمی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۰۲ : آسوده خاطرم که تو در خاطر منی - گر تاج میفرستی و گر تیغ میزنی
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۶۱ : پاکیزه روی را که بود پاکدامنی - تاریکی از وجود بشوید به روشنی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۷۹ : صبح است و ژاله میچکد از ابر بهمنی - برگ صبوح ساز و بده جام یک منی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۰۳ : اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی - من از تو روی نپیچم که مستحب منی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۷۷ : دو یار زیرک و از باده کهن دومنی - فراغتی و کتابی و گوشه چمنی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۰۹ : بر آنم گر تو بازآیی که در پایت کنم جانی - و زین کمتر نشاید کرد در پای تو قربانی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۱۱ : بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی - به غلغل در سماع آیند هر مرغی به دستانی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۷۴ : هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی - که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۱۴ : کبر یک سو نه اگر شاهد درویشانی - دیو خوش طبع به از حور گره پیشانی
حافظ » قطعات » قطعه شماره ۳۲ : خسروا دادگرا شیردلا بحرکفا - ای جلال تو به انواع هنر ارزانی
حافظ » قطعات » قطعه شماره ۳۳ : ساقیا باده که اکسیر حیات است بیار - تا تن خاکی من عین بقا گردانی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۷۲ : احمد الله علی معدله السلطان - احمد شیخ اویس حسن ایلخانی
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۶۱۶ : نگویم آب و گلست آن وجود روحانی - بدین کمال نباشد جمال انسانی
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۲۲۰ : مقابلت نکند با حجر به پیشانی - مگر کسی که تهور کند به نادانی
حافظ » قصاید » قصیده شماره ۲ - قصیده در مدح قوام الدین محمد صاحب عیار وزیر شاه شجاع : ز دلبری نتوان لاف زد به آسانی - هزار نکته در این کار هست تا دانی
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شماره ۸ : آن یار که عهد دوستاری بشکست - میرفت و منش گرفته دامان در دست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شماره ۹ : شبها گذرد که دیده نتوانم بست - مردم همه از خواب و من از فکر تو مست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شماره ۱۰ : هشیار سری بود ز سودای تو مست - خوش آنکه ز روی تودلش رفت ز دست
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شماره ۱ : آن کیست که دل نهاد و فارغ بنشست - پنداشت که مهلتی و تأخیری هست
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شماره ۲ : تدبیر صواب از دل خوش باید جست - سرمایهٔ عافیت کفافست نخست
حافظ » رباعیات » رباعی شماره ۵ : من باکمر تو در میان کردم دست - پنداشتمش که در میان چیزی هست
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شماره ۸۱ : تا سر نکنم در سرت ای مایهٔ ناز - کوته نکنم ز دامنت دست نیاز
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شماره ۸۲ : نامردم اگر زنم سر از مهر تو باز - خواهی بکشم به هجر و خواهی بنواز
حافظ » رباعیات » رباعی شماره ۲۲ : در سنبلش آویختم از روی نیاز - گفتم من سودازده را کار بساز
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شماره ۹۳ : گر دست دهد دولت ایام وصال - ور سر برود در سر سودای محال
حافظ » رباعیات » رباعی شماره ۲۶ : ماهی که نظیر خود ندارد به جمال - چون جامه ز تن برکشد آن مشکین خال
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شماره ۱۳۲ : گیرم که به فتوای خردمندی و رای - از دایرهٔ عقل برون ننهم پای
حافظ » رباعیات » رباعی شماره ۴۰ : قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای - ما را نگذارد که درآییم ز پای
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۶۰ : هر روز باد میبرد از بوستان گلی - مجروح میکند دل مسکین بلبلی
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۵۹ - در ستایش امیر انکیانو : دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی - زنهار بد مکن که نکردست عاقلی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۶۵ : رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی - آمد به گوش ناگهم آواز بلبلی
سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۶۳ - این غزل در تذکرهٔ مرآت الخیال امیر علیخان سودی به نام شیخ سعدی است: : بربود دلم در چمنی سرو روانی - زرین کمری ، سیمبری، موی میانی
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۲۱۸ : ای طفل که دفع مگس از خود نتوانی - هر چند که بالغ شدی آخر تو آنی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۷۵ : گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی - چون نیک بدیدم به حقیقت به از آنی
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۶ - موعظه و نصیحت : هران نصیبه که پیش از وجود ننهادست - هر آنکه در طلبش سعی میکند بادست
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۵ : برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست - مرا فتاد دل از ره تو را چه افتادست
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۷ : بیا که قصر امل سخت سست بنیادست - بیار باده که بنیاد عمر بر بادست
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۱۰ - در نصیحت و ستایش : جهان بر آب نهادست و زندگی بر باد - غلام همت آنم که دل بر او ننهاد
سعدی » مواعظ » مراثی » در مرثیهٔ اتابک ابوبکر بن سعد زنگی : به اتفاق دگر دل به کس نباید داد - ز خستگی که درین نوبت اتفاق افتاد
حافظ » قطعات » قطعه شماره ۷ : به عهد سلطنت شاه شیخ ابواسحاق - به پنج شخص عجب ملک فارس بود آباد
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۱۰۱ : شراب و عیش نهان چیست کار بیبنیاد - زدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۳۱ - در وصف شیراز : خوشا سپیدهدمی باشد آنکه بینم باز - رسیده بر سر الله اکبر شیراز
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۳۲ - در لیلةالبراة فرمودهاست : شبی چنین در هفت آسمان به رحمت باز - ز خویشتن نفسی ای پسر به حق پرداز
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۴۳ : جزای نیک و بد خلق با خدای انداز - که دست ظلم نماند چنین که هست دراز
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۴۴ : گروهی از سر بیمغز بیخبر گویند - بریده به سر بدگوی تا نگوید راز
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۵۸ : هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز - ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۵۹ : منم که دیده به دیدار دوست کردم باز - چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز
حافظ » اشعار منتسب » شماره ۱۳ : صبا به مقدم گل راح روح بخشد باز - کجاست بلبل خوشگوی؟ گو برآر آواز!
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۴۱ - تغزل و ستایش صاحب دیوان : من آن بدیع صفت را به ترک چون گویم - که دل ببرد به چوگان زلف چون گویم
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۷۹ : سرم خوش است و به بانگ بلند میگویم - که من نسیم حیات از پیاله میجویم
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۴۲ - در انتقال دولت از سلغریان به قوم دیگر : این منتی بر اهل زمین بود از آسمان - وین رحمت خدای جهان بود بر جهان
حافظ » قصاید » قصیده شماره ۱ - در مدح شاه شجاع : شد عرصهٔ زمین چو بساط ارم جوان - از پرتو سعادت شاه جهان ستان
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیده شماره ۵۰ - درستایش اتابک مظفرالدین سلجوقشاه : در بهشت گشادند در جهان ناگاه - خدا به چشم عنایت به خلق کرد نگاه
حافظ » قطعات » قطعه شماره ۲۷ : به گوش جان رهی منهی ای ندا در داد - ز حضرت احدی لا اله الا الله
حافظ » قطعات » قطعه شماره ۲۸ : به روز شنبهٔ سادس ز ماه ذی الحجه - به سال هفتصد و شصت از جهان بشد ناگاه
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۱۶ : خنک نسیم معنبر شمامهای دلخواه - که در هوای تو برخاست بامداد پگاه
سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شماره ۳۱ : هرکس به نصیب خویش خواهند رسید - هرگز ندهند جای پاکان به پلید
حافظ » رباعیات » رباعی شماره ۱۷ : از چرخ به هر گونه همیدار امید - وز گردش روزگار میلرز چو بید
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » تکه ۱ : ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا - به وصل خود دوایی کن دل دیوانهٔ ما را
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳ : اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را - به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » تکه ۲۰ : دیدی ای دل که دگر باره چه آمد پیشم - چه کنم با که بگویم چه خیال اندیشم؟
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۴۱ : گر من از سرزنش مدعیان اندیشم - شیوه مستی و رندی نرود از پیشم
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » تکه ۲۴ : چنان خوب رویی بدان دلربایی - دریغت نیاید به هر کس نمایی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۹۲ : سلامی چو بوی خوش آشنایی - بدان مردم دیده روشنایی
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۳۶ : شهی که پاس رعیت نگاه میدارد - حلال باد خراجش که مزد چوپانیست
حافظ » قطعات » قطعه شماره ۲ : سرای مدرسه و بحث علم و طاق و رواق - چه سود چون دل دانا و چشم بینا نیست
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۱۷ - ظاهرا در مدح صاحب دیوان است : به سمع خواجه رسانید اگر مجال بود - که ای خزانهٔ ارزاق را کف تو کلید
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۳۸ : جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید - هلال عید در ابروی یار باید دید
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۳۹ : رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید - وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۳۶ : فریاد پیرزن که برآید ز سوز دل - کیفر برد ز حملهٔ مردان کارزار
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۲۴۶ : عید است و آخر گل و یاران در انتظار - ساقی به روی شاه ببین ماه و می بیار
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۱۷۴ : گر بدانستی که خواهد مرد ناگه در میان - جامه چندین کی تنیدی پیله گرد خویشتن
حافظ » قطعات » قطعه شماره ۲۲ : سرور اهل عمایم شمع جمع انجمن - صاحب صاحبقران خواجه قوام الدین حسن
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۳۹۰ : افسر سلطان گل پیدا شد از طرف چمن - مقدمش یا رب مبارک باد بر سرو و سمن
سعدی » مواعظ » قطعات » شماره ۲۲۶ : هر دم زبان مرده همی گوید این سخن - لیکن تو گوش هوش نداری که بشنوی
حافظ » غزلیات » غزل شماره ۴۸۶ : بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی - میخواند دوش درس مقامات معنوی