تو همچو صبحی و من شمعِ خلوتِ سَحَرم
تبسمی کن و جان بین که چون همیسِپرَم
چُنین که در دلِ من داغِ زلفِ سرکَشِ توست
بنفشه زار شود تُربَتَم چو درگذرم
بر آستانِ مرادَت گشادهام درِ چشم
که یک نظر فِکنی، خود فِکندی از نظرم
چه شُکر گویمت ای خیلِ غم، عَفاکَ الله
که روزِ بیکسی آخر نمیروی ز سرم
غلامِ مردمِ چشمم، که با سیاه دلی
هزار قطره بِبارَد چو دردِ دل شِمُرَم
به هر نظر بُت ما جلوه میکند، لیکن
کس این کرشمه نبیند که من همی نِگَرَم
به خاکِ حافظ اگر یار بگذرد چون باد
ز شوق در دلِ آن تنگنا کفن بِدَرَم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نظر همی کنم ار چند مختصر نظرم
به چشم مختصر اندر نهاد مختصرم
نمیشناسم خود را که من کیم به یقین
از آنکه من ز خود اندر به خود همی نگرم
عیان چو باز سفیدم نهان چو زاغ سیاه
[...]
اگر چه نیستت از چشم دوستان آزرم
چرا نیاید ازین شیبت سپیدت شرم
ایا به عالم عهد از تو نوبهاروفا
چرا چنین ز نسیم صبات بیخبرم
به خاصه چون تو شناسی که رنگ و بوی نداد
خرد به باغ سخن بیشکوفهٔ هنرم
به صد زبانت چو سوسن بگفته بودم دی
[...]
جمال شاه سخا بود و بود تاج سرم
وحید گنج هنر بود و بود عم به سرم
به سوی این دو یگانه به موصل و شروان
دلی است معتکف و همتی است برحذرم
هنر بدرد ز دندان تیز سین سخا
[...]
چو ماه یکشبه بنهفت چهره از نظرم
مه دو هفته درآمد به تهنیت ز درم
بداد مژده عید از لطف چنانک گرفت
ز فرق تا به قدم جمله در گل و شکرم
مرا به شادی رویش به سینه باز آمد
[...]
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال ۱۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.